ممانعت عمر بن الخطاب از نماز میت پیامبر.صلّى اللّه علیه وآله
در دوکتاب معتبر اهل سنت یعنی صحیح بخاری و مسلم نقل شد:
چون عبداللّه بن اُبى مرد، پسرش آمد و گفت : یا رسول اللّه ! پیراهنت را بده تا پدرم را در آن کفن کنم . و بعد هم بر او نماز بگزار و برایش طلب مغفرت کن . پیغمبر – صلّى اللّه علیه وآله - نیز پیراهنش را داد و گفت : وقتى از غسل و کفن او فراغت یافتى به ما اطلاع بده . چون فراغت یافت و به پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - اطلاع داد، حضرت آمد تا بر وى نماز بگزارد. عمر پیغمبر – صلّى اللّه علیه وآله - را گرفت و گوشه لباس پیامبر را کشید !! و گفت : مگر خدا تو را از نماز گزاردن بر منافقین منع نکرده و به تو نگفته است که : چه براى آنها آمرزش طلب کنى یا نکنى ، اگر هفتاد بار براى آنها طلب آمرزش کنى ، خداوند آنها را نمى آمرزد ! پیغمبر اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - به اعتراض عمر اعتنا نکرد و با بردبارى عظیم و حکمت بالغه خویش ، طبق عادت همیشگى خود رفتار نمود. امّا چون عمر گستاخى را از حد گذراند، در مقابل حضرت ایستاده بود و از نماز گزاردن حضرت ممانعت مى کرد و سخنانى گفت که به یاد نداریم کسى اینگونه با پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - روبرو شده باشد، ناگزیر حضرت فرمود: اى عمر! کنار برو! به من اطلاع داده اند که براى آنها طلب آمرزش بکنى یا نکنى ، ولو هفتاد بار براى آنها آمرزش بخواهى ، هرگز خدا ایشان را نمى آمرزد. اگر مى دانستم چنانکه زاید بر هفتاد بار براى عبداللّه ابى ، آمرزش طلب کنم ، خدا او را مى آمرزد، این کار را انجام مى دادم . سپس نماز خواند و جنازه را تشییع کرد و بر قبرش ایستاد.
منبع : صحیح مسلم – کتاب صفات المنافقین و احکامهم –صفحه ۱۲۸۰ – حدیث ۲۷۷۴
صحیح بخاری – کتاب اللباس – باب لبس القمیص – جلد ۱۸ – صفحه ۱۰۲ – حدیث ۵۳۵۰
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اخلاق عمر بن الخطاب,
اخلاق عمربن خطاب درکتب,
ادب عمر بن الخطاب,
ادب عمری,
بی ادبی عمر بن الخطاب,
توهین جسارت عمر بن الخطاب,
توهین جسارتهای عمر بن الخطاب,
توهین عمربن خطاب,
جسارت عمر بن الخطاب,
جسارت عمربن خطاب به پیامبر,
حضرت عمر بن الخطاب,
خشونت عمر بن الخطاب,
رفتار عمربن خطاب,
سیره عمر بن الخطاب,
صحیح بخاری عمربن خطاب,
صحیح مسلم عمربن خطاب,
ظلم عمربن خطاب,
عمر بن الخطاب جسارت,
عمر بن الخطاب در زمان,
عمر بن الخطاب رضی,
عمربن خطاب آزار پیامبر,
ممانعت عمر بن الخطاب,
نفرین عمر بن الخطاب,
نمازعمر بن الخطاب,
نقد «مکتب در فرآیند تکامل» جلسه اول (قسمت سوم) - محمدتقی سبحانی
امام صادق علیه السلام و سیاست یک نکته دیگر را من اینجا اشاره کنم و بحث را در این قسمت به پایان ببرم و آن نسبت هایى است که جناب مدرسى به امام جعفر صادق علیه السلام مى دهند که آن حضرت اصلاً اهل مبارزه نبودند و مى گفتند هیچ کس حق دخالت در سیاست ندارد، و مایل نبودند که آن حضرت را امام بخوانند. اگر کسى فقط به کتابهایى که ایشان به آن ها ارجاع داده اند مراجعه کند مى بیند در همان روایات سرّ این مطالب روشن است و شواهدى وجود دارد که خلاف مدعاى ایشان را ثابت مى کند. در همان کتاب کشى که ایشان استناد کرده است شاید بیش از بیست روایت وجود دارد که افراد مى آیند و امامت حضرت را مطرح مى کنند که برخى را به صراحت تأیید مى کنند و برخى را نخست جواب نمى دهند و بعد جواب مى دهند و توصیه به حفظ سرّ مى کنند. از همین گزارش ها روشن مى شود که موضع، موضع تقیه است، شرایط خاصى است و امام و جامعه شیعه شدیداً در مخاطره است. جالب است که ایشان استفاده مى کنند که در آن زمان همه شیعیان اعتقاد داشتند که با یک حرکت امام، جهان اسلام و حکومت به دست امام صادق علیه السلام مى افتد. ذیل همان روایتى که ایشان استناد کرده اند حضرت به سدیر فرمودند: اگر من به تعداد گوسفندان این گله یاور داشتم از قیام فروگذارى نمى کردم، سدیر مى گوید: من شمردم تنها 17 گوسفند بود. اگر کسى واقعا تاریخ آن دوره را تصویر کند معلوم مى شود که یاران واقعى حضرت بسیار اندک بودند. به یاد داشته باشیم که قیام زید و بنوحسن همه در این دوره رخ داد و روشن شد که زمینه قیام براى اهل بیت فراهم نیست. عباسیان را بیاد داریم که وقتى ابوسلمه خلاّل آمد و حضرت آن نامه آتش زدند و فرمودند: ابومسلم را من نفرستادم تا او بخواهد نمایندگى از من بکند، کسى که خود با باند دیگرى همکارى مى کند و یارگیرى مى کند حالا مى خواهد براى وجهه سیاسى از من استفاده کند؟ مؤلف کتاب استفاده کرده اند که عباسیان آماده بودند حکومت را به امام صادق علیه السلام بدهند (ص 35 و 36)، این نکته از برداشت هاى شگفت آور مؤلف محترم است. متأسفانه فرضیه ایشان در باب امامت سیاسى و امامت دینى بر این برداشت هاى سست استوار است.
:: برچسبها:
محمدتقی سبحانی,
تکامل,
نقد و بررسی,
میراث مکتوب,
[ ادامه مطلب ] |
ن : علی حسین زاده
ت : پنج شنبه 27 تير 1392
بر کرانه فضائل أمّ المومنین حضرت خدیجه علیها السلام - علی امامی
در سال دهم بعثت بانوی بزرگ اسلام بعد از 25 سال همراهی و فداكاری در راه پیامبر صلی الله علیه و آله با كوله باری از رنجها، فداكاریها، گذشت و ایثارها، در سن 65 سالگی، چشم از جهان فرو بست و همسرش محمد صلی الله علیه و آله را در میان دشمنان در فراق جانسوزی تنها گذاشت. این حادثه دردناك درست بعد از سه روز از وفات ابوطالب، حامی دلسوز و فداكار پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد و آنچنان حضرت ختمی مرتبت را متأثر و محزون ساخت كه آن سال (دهم بعثت) را «عام الحزن » و سال غصه و غم نامگذاری نمود و در میان اندوه فراوان و اشكی چون باران، خدیجه را در محلی به نام «حجون » به خاك سپرد. آنچه در پیش رو دارید نگاهی است گذرا، به فضائل خدیجه كبری، بانوی فداكار و صبور اسلام.
:: برچسبها:
علی امامی,
حضرت خدیجه علیها السلام,
امّ المومنین,
[ ادامه مطلب ] |
{ وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا (صَلَوَاتِنَا) عَلَیكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَیتِكُمْ طیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَة لِأَنْفُسِنَاوَ تَزْكِیة لَنَا وَ كَفَّارَة لِذُنُوبِنَا؛ } «خداوند[دو نعمت] صلوات ما بر شما و ولایت شما را كه به ما اختصاص داده است، سبب پاكی طینت و طهارت ارواح ما و پاكسازی اخلاق و كفّارهی گناهان ما قرار داده است». اجابت دعای مقرون به صلوات : از حضرت امام صادق(علیه السلام) منقول است: (مَنْ كَانَتْ لَهُ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَة فَلْیبْدَأْ بِالصَّلاة عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ یسْأَلْ حَاجَتَهُ ثُمَّ یخْتِمْ بِالصَّلاة عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أكْرَمُ مِنْ أنْ یقْبَلَ الطَّرَفَینِ وَ یدَعَ الْوَسَطَ إذَا كَانَتِ الصَّلاة عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ)؛[1] «هر كس حاجتی از خدا می خواهد، ابتدا صلوات بر محمّد و آلش بفرستد، آنگاه حاجت خویش را بخواهد و پس از آن نیز صلوات بفرستد[كه دعایش با صلوات آغاز و با صلوات ختم شود]چراكه خداوند بزرگوارتر از این است كه طرفین دعا را [كه صلوات است]مستجاب گرداند و وسط آن را[كه حاجت خود انسان است]ردّ كند ؛ زیرا صلوات بر محمّد و آل محمّد[دعایی است كه]از سوی خدا ردّ نمی شود».
وهابیت و نهضت امام حسین علیه السلام – اکبر ترابى شهرضائى
تاریخچه وهابی وهابیت مذهبى ساخته و پرداخته دست استعمار انگلیس است که براى ایجادتفرقه و جدایى بین مسلمانان با هدف تسلط بر آنان و به یغما بردن ذخائر ومعادن خدادادى آنان بهوجود آمد.[1] مؤسس این مسلک، فردى به نام «محمدبن عبدالوهاب» (1115 - 1206) از اهالى سرزمین نجد مىباشد.دورانکودکى خود را در زادگاهش «عیینه» در حجاز و به ویژه نجد سپرىکرد و فقه حنبلى را نزد پدرش که از علماء حنبلى بود آموخت. وى پس اززیارت مکه و مدینه به نجد بازگشت و تصمیم گرفت از راه بصره به شامبرود، ولى چهار سال در بصره ماند و به ترویج عقایدش پرداخت. مردم بصرهبه مخالفت با او برخاسته و او را از شهر بیرون کردند. وى به بغداد رفت و پنجسال در آنجا مانده و سپس یک سال در کردستان و دو سال در همدان ماند. آنگاه به اصفهان و قم رفت و پس از فراگیرى فلسفه و تصوف در سال 1139هجرى قمرى به نزد پدرش که به شهر «حریمله» هجرت کرده بود آمد و بعداز هشت ماه که در خانه خود اعتکاف نمود بیرون آمد و دعوت خود را آغازنمود.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اکبر ترابى شهرضائى امام حسین علیه السلام وهابیت نهضت عاشورا محمد بن عبدالوهاب,
[ ادامه مطلب ] |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
فروشگاه آنلاین
و آدرس
onlineeshop.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده
گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا
آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است.
مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند
از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله،
صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.