در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش میكنند.
سيوطى و ديگران از قول ابوبكر از نبى مكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كردهاند كه خانه علي و زهرا عليهما السلام از با فضيلت ترين خانههاى انبياء محسوب می شود:
من با كودكان بازي ميكردم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد. خودم را پشت دري مخفي كردم. حضرتش به پشتم زد و فرمود: برو به معاويه بگو بيايد. من آمدم و گفتم: او دارد غذا ميخورد. مجدّدا مرا فرستاد و چون برگشتم گفتم: او دارد غذا ميخورد. حضرت فرمود: خدا شكمش را سير نكند. او به همين نفرين به مرض «جوع» (يعني گرسنگي) مبتلا گشت و هرگز از كنار سفره سير برنخاست بلكه از خستگي دست ميكشيد.
صحیح مسلم ج4 ص2010 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيري النيسابوري (المتوفى: 261هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، عدد الأجزاء: 5.
بد نيست بدانيد كه «مسلم» جريان مذكور را در بابي نوشته كه به مدح معاويه نزديكتر باشد تا به ذمّ او. نام باب چنين است: «بَابُ مَنْ لَعَنَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، أَوْ سَبَّهُ، أَوْ دَعَا عَلَيْهِ، وَلَيْسَ هُوَ أَهْلًا لِذَلِكَ، كَانَ لَهُ زَكَاةً وَأَجْرًا وَرَحْمَةً».كسي كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را لعنت كرد يا دشنامش داد يا نفرينش نمود و او سزاوار آن نبود بري او پاكي و مزد و رحمت خواهد بود.
اصولاً نبي مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نه كسي را بيهوده لعنت ميكرد و نه زبانش به دشنام باز ميشد و نه نفرين بيجا مينمود. بنابراين نه ما و نه هيچ مسلماني نميتواند مضمون آن باب را بپذيرد. از اين گذشته اگر ابتلا به مرض جوع بري معاويه رحمت بود ما نيز حرفي نداريم! گرچه نوشتن يك روايت در بابي مخصوص دليل بر اين نيست كه نويسنده آن، درست تشخيص داده است. ما هستيم و معني و مفهوم روايت، نه اينكه در كدام باب آمده است. در هر حال از اين نفرين اجابت شده ميفهميم كه پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله و سلم از نافرماني معاويه به عذر اينكه دارد غذا ميخورد آنقدر ناراحت شد كه او را به آن عذاب مبتلا كرد و شايد سرّ آن مهمتر از اين بود كه راويان اخبار از نقل آن خودداري كردند.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
ویژه نامه معاویه , مطائن معاویه , بدعت های معاویه , لعن پیامبر به معاویه , شکم معاویه , عظیم بودن شکم معاویه , معاویه و لعن پیامبر, روایات لعن , نام ايميل *متن ثبت ,
[ ادامه مطلب ] |
كان المسلمون عند وفاة النبي صلي الله عليه وسلم على عقيدة واحدة وطريقة واحدة إلا من كان يبطن النفاق ويظهر الوفاق ثم نشأ الخلاف فيما بينهم أولا في أمور اجتهادية لا توجب إيمانا ولا كفرا وكان غرضهم منها إقامة مراسم الدين وإدامة مناهج الشرع القويم وذلك كاختلافهم عند قول النبي في مرض موته ( ائتوني بقرطاس أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعدي ) ....
مسلمانان در زمان وفات نبی اکرم صلی الله علیه وآله بر یک عقیده و روش بودند مگر کسانی که نفاق خویش را پنهان و وفاق خویش را آشکار کرده بودند . سپس میان ایشان به سبب امور اجتهادی که نه موجب ایمان بود و نه موجب کفر ، اختلاف افتاد و هدف آنها – صحابه – از این اختلاف اقامه امور دین و ادامه منهج شرع بود ، مانند اختلاف شان نزد سخن نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم وقتی در هنگام بیماری وفات شان فرمودند : کاغدی برای من بیاورید تا برای شما کتابی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید .
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
حدیث قرطاس, بررسی روایت قرطاس, سند روایت دوات و قلم , راویان حدیث قرطاس, توهین عمر به پیامبر, فحاشی عمر به پیامبر, مطائن عمر, بدعت های عمر,
[ ادامه مطلب ] |
(الكتاب: مسند أبي يعلى ج3 ص 394/المؤلف: أبو يعلى أحمد بن علي بن المثُنى بن يحيى بن عيسى بن هلال التميمي، الموصلي (المتوفى: 307هـ)/المحقق: حسين سليم أسد/الناشر: دار المأمون للتراث - دمشق/الطبعة: الأولى، 1404 - 1984/عدد الأجزاء: 13/الإصدار: 2.0)
(الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل ج 23 ص 68/المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)/المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون/إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي/الناشر: مؤسسة الرسالة/الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م)
(الكتاب: مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج9 ص33/المؤلف: أبو الحسن نور الدين علي بن أبي بكر بن سليمان الهيثمي (المتوفى: 807هـ)/المحقق: حسام الدين القدسي/الناشر: مكتبة القدسي، القاهرة/عام النشر: 1414 هـ، 1994 م/عدد الأجزاء: 10/الإصدار: 2.0)
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
فكرهنا ذلك أشدَّ الكراهه, کراهت عمر, مصيبت پنجشنبه, قرطاس, دوات و قلم, سقیفه, ,
[ ادامه مطلب ] |
اهل سنت وجماعت توسل به ميت را مانند توسل به زنده جايزدانسته اند چون فرقي بين آن دو نيست چراكه توسل يا به مقام نبوت است يا به پرهيزگاري متوفي در اين صورت فرقي بين اينكه زنده باشد يامرده نيست.
چون صفت نبوت و پرهيزگاري بعد از مرگ باقي اند و دراين مورد از طرف پيامبر(صلی الله علیه وآله) و صحابه نهي و منعي نشده است و به آنچه كه طبراني از عثمان بن حنيف روايت كرده و آن راصحيح دانسته استدلال كرده اند عثمان بن حنيف مي فرمايند:
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
توسل اهل سنت به مردگان, توسل به پیامبر, توسل عمر, توسل , اهل سنت و توسل, توسل و شفاعت , توسل به قبر پیامبر, توسل از دیدگاه عمر , توسل عمر,
[ ادامه مطلب ] |
بنابر تحقيق مسلّم و غير قابل انکار انتسابات و پيوندهايى که بين بنىهاشم و امويان رخ داده «يکطرفى» بوده است، به اين معنا که عمدتاً امويان و ديگر مخالفان بودهاند که با بنىهاشم پيوند بسته و از بنىهاشم دختر گرفتهاند، ولى در بنىهاشم، کسى نيست که از مخالفان دخترى گرفته باشد. دست کم آن چه مسلّم و قطعى است اين که ما در هيچ يک از ائمّه اطهار عليهم السلام از امويان نمیباشد. در اين زمينه دو مورد قابل بحث و تحقيق است: 1. دامادى امام محمد باقر عليه السلام با قاسم بن محمّد بن ابیبکر. قاسم از فقهاى مدينه و شخصى موجَّه و وزين بوده است که حضرت امام باقر عليه السلام، امّ فروه دختر او را به همسرى گرفتند. اين مخدّره، مادر امام صادق عليه السلام است. 2. ازدواج امّ کلثوم دختر حضرت على عليه السلام با عمر بن خطّاب. اهل سنّت میگويند: وقتى شما در خطاب به امامان خود میگوييد: اشْهَدُ أنَّكَ كُنْتَ نُوراً في الأصْلابِ الشّامِخَةِ والأَرْحَامِ المُطَهَّرَةِ؛ گواهى میدهم که شما به صورت نورى در پشت مردانى عالى درجه و رحمهاى پاک و دور از پليدى بودهايد؛ پس ابوبکر که پدر بزرگ مادرِ امام صادق عليه السلام است از «اصلاب شامخه» میباشد و بايد به ايمان و پاکى او قائل بشويد. در پاسخ اين استدلال چنين میگوييم:
پايه و اساس اكثر روايات فوق، عايشه است; زيرا او در اين قصّه نقش اساسي دارد.
نگاهى به شخصيّت عائشه:
الف . حساسيت عائشه
عايشه هر شأن و فضيلتى را براى خود، پدر و دوستدارانش ـ از نزديكان و خويشان ـ مى خواست. هر گاه مىديد كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله مورد محبّت يكى از همسرانش قرار مىگرفت و آن حضرت نزد او مىماند، بر او مىشوريد; همان گونه كه با زينب دختر جحش اين گونه رفتار كرد. آن گاه با حفصه تبانى كردند كه هر گاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله نزد هر كدام از آن ها وارد شود بگويد: من از شما بوى مغافير [نوعى صمغ بدبو] استشمام مىكنم تا ايشان از ماندن و عسل خوردن نزد زينب امتناع ورزد! و با يكديگر هم قسم شدند تا كسي را از اين تباني با خبر نسازند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 6 ، ص 69 . تفسير يا ايها النبي لم تحرم ما احل الله لك
ب . حساسيّت عايشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها
هرگاه عايشه مىديد كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله از حضرت خديجه عليها السلام به خوبى ياد كرده و او را مىستايد با جسارت مىگفت: چه قدر از اين پيرزن بى دندان ياد مىكنى؟! خداوند عزّ وجلّ بهتر از او را به تو داده است...
مهمترين روايات وارده در رابطه با «استخلاف» و يا جانشيني ابوبكر از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي نماز در واپسين روزهاي عمر شريف آن حضرت كه مجموعاً يازده روايت، حاوي يك روايت از موطأ مالك و ده روايت از صحيح بخاري است؛ تماماً بررسي سندي شده كه همه ضعيف و يا مرسل بوده و در سلسله سند آن مشكلات اساسي وجود داشته است. و البته در دلالت آن نيز (همان گونه كه ملاحظه خواهيد فرمود) به قدري تعارض و تناقض وجود دارد كه هر گونه اعتماد به اين روايات را منتفي ميسازد.
پاسخ به اين شبهه (نماز ابوبكر) در فايل ديگري به شكل مفصل و مستقل ذكر گرديده كه خلاصه آن در اين مجال ميآيد.
بررسي سندي:
روايت كتاب الموطأ مالك
وَحَدَّثَنِي عَنْ مَالِكٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي بِالنَّاسِ، فَاسْتَأْخَرَ أَبُو بَكْرٍ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَنْ كَمَا أَنْتَ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - إِلَى جَنْبِ أبِي بَكْرٍ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَهُوَ جَالِسٌ، وَكَانَ النَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أبِي بَكْرٍ.
در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين عليه السلام و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آنها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان مي باشد در اين زمينه ابن تيميه نظريه پرداز وهابيت اين چنين مي گويد: 1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه على من قد قتل من سنين عديده از حماقتهاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سالها پيش كشته شده. منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج 1، ص 52. 2 ـ وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح. شيطان به واسطه كشته شدن حسين عليه السلام براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادي و سرور. منهاج السنه، ابن تيميه، ج 4، ص 334 تا 553.
با توجه به عدالت صحابه چرا امیرالمومنین (ع) بر آنان اعتراض کردند؟
برخی می گویند: در نهج البلاغه برخی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد اعتراض واقع شده اند و به آنان توهین و نسبت غصب خلافت داده شده است و از آنجا که تمام صحابه ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عادل میباشند لذا به نظر نمیرسد که اینگونه خطبه ها از سخنان امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهالسلام بوده باشد.نقل از مقدمه ی شیخ محی الدین عبدالحمید بر شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده.چنانچه با دلیل و برهان قطعی فاسق بودن و حتی منافق بودن برخی از صحابه ثابت شود، این شبهه ساقط خواهد شد
حدثنا أبو بكر قال حدثنا وكيع عن العلاء بن عبد الكريم اليامي عن عمار بن عمران رجل من زيد الله عن امرأة منهم عن عائشة أنها شوفت جارية وطافت بها وقالت لعلنا نصطاد بها شباب قريش.(الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج4، ص49، ح17664، و ج4، ص484، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد ـ الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ./لسان العرب، ج9، ص185، ناشر: دار صادر ـ بيروت، الطبعة: الأولى/النهاية في غريب الحديث والأثر، ج2، ص509، تحقيق طاهر أحمد الزاوي ـ محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية ـ بيروت ـ 1399هـ ـ 1979م./تاج العروس من جواهر القاموس، ج23، ص534، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية.)
از عائشه روايت شده است كه روزى كنيزى را آرايش كرده و او را چرخاند و گفت: شايد بتوانيم با اين كنيز، جوانان قريش را شكار كنيم!
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
شکار جوانان, عایشه در اسلام, عایشه, بگذارید از عایشه بگویم, مادرم عایشه, تور کردن, روابط نامشروع, روابط جنسی خارج از ازدواج, ,
[ ادامه مطلب ] |
ابن قتیبة الدینوری (1)نیرنگ سیاسی ابوبکر و عمر و خنثی شدن آن به وسیلهی رفتار حکیمانهی صدیقهی کبری (سلام الله علیها) را چنین شرح میدهد:پس از چندی که گذشته بود، عمر به ابوبکر گفت: بیا با هم پیش فاطمه برویم، چرا که ما او را به غضب آوردیم. پس با هم به در خانه فاطمه (سلام الله علیها) رفته و از آن بزرگوار اجازهی ورود خواستند. فاطمه (سلام الله علیها) به آنها اجازه نداد.میدانستند علی امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) بزرگ مرد ارزشهای الهی و کانون جوانمردی است کسی به او متوسل شود، ناامید برنمیگردد.ناچار شدند از آن حضرت درخواست نمایند اجازه بگیرد. با وساطت آن حضرت بانوی عالمیان اجازه داد(2)؛ پس همین که آن دو نزد فاطمه (علیها السلام) نشستند؛ آن حضرت روی خود را به دیوار برگرداند. آن دو به فاطمه (سلام الله علیها) سلام کردند؛ جواب سلام شان را نداد. سپس ابوبکر گفت: «ای حبیبهی رسول خدا خویشاوندی رسول خدا را نسبت به خویشاوندی خود دوستتر میدارم و تو را از دخترم عایشه دوستتر میدارم و دوست داشتم به جای پدرت من بمیرم و بعد از او نمانم. آیا تصور میکنی در حالی که تو را میشناسم و فضیلت و شرافت تو معرفت داشتم ترا از حق خودت و میراثت از رسول خدا منع کردم؟ اما من از پدرت رسول خدا صلی الله علیه (وآله) شنیدم که میگفت: «لانورّث ما ترکناه صدقة» (ما ارث نمیگذاریم، آنچه میماند صدقه است).
قال: أخبرنا إسحاق بن يوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاري و هوذة بن خليفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سيرين قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقي في شيء من أمر الجاهلية إلا أني لست أبالي إلى أي الناس نكحت و أيهم أنكحت.(الكتاب: الطبقات الكبرى ج3 ص219/المؤلف: أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء، البصري، البغدادي المعروف بابن سعد (المتوفى: 230هـ) /تحقيق: محمد عبد القادر عطا/الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت/الطبعة: الأولى، 1410 هـ - 1990 م)
عمر مي گويد:
از امور جاهليت چيزي در من باقي نمانده الا اينکه هنوز براي من فرق نمي کند که کسي مرا بکند يا من کسي را بکنم.(با عرض پوزش از بینندگان شریف سایت جهت ترجمه صریح عبارت عربی)
همجنین در التنزيل و التحريف آمده :
شخصي بر امام صادق(علیه السلام) وارد شد و گفت: السلام علیک یا اميرالمومنين!
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا اين لقب تنها خاص جدم اميرالمومنين علي(علیه السلام) است و هيچکس راضي نمي گردد او را به این لقب خطاب کنند مگر اينکه مابون(ابنه) باشد! و اگر نباشد به آن مبتلا مي شود. و اين قول خداوند است که ميفرمايد:در حالي که در بسياري از روايات آمده مردم ابوبکر ، عمر و عثمان را "اميرالمومنين" مي ناميدند. و ايشان نيز هيچگاه به اين مساله اعتراضی نداشتند بلکه راضي نيز بودند !!
عمر و مشرکان در جنگ هاي مختلفي که بين مسلمانان و مشرکان به وقوع پيوست روابط دوستانه اي داشتند. در تاريخ مشاهده مي کنيم که مشرکان در صحنه دو جنگ احد و خندق با اينکه مي توانستند او را بکشند از کشتن وي خودداري کردند:
در جنگ احد خالد بن وليد همراه با سوارانش امکان آن را يافت که عمر را از دم تيغ بگذراند اما چنين نکرد. (1)
همچنين در جنگ احد ضرار مي توانست عمر را بکشد اما چنين نکرد. (2)
در جنگ خندق نيز ضرار بن خطاب فهري مي توانست عمر را بکشد اما او را نکشت. (3)
علت امتناع از کشتن عمر در اين جنگها توسط مشرکين آگاهي آنها به حقيقت حال او بود. مشرکان عمر را مي شناختند و از نفاق و عدم دين داري وي آگاه بودند. و اگر علت عدم کشتن عمر غير از چيزي بود که بيان کرديم پس چرا مشرکان نسبت به ياران واقعي پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله همچون مولا علي عليه السلام و حمزه و... ترحم نشان نمي دادند ؟
اين مساله مستلزم آنست که متقابلا عمر نيز دست به قتل رجال قريش نگشايد و در عمل نيز چنين شد و عمر در تمام جنگهاي رسول الله صلي الله عليه و اله با کفار و يهود، از صحنه گريخت. (4)
عمر شمشيرش را در کشتن هيچ کافر يا يهودي به کار نبرد. چنانچه از فرزندش عبدالله به عمر نقل شده است:
شمشير عمر چهارصد درهم نقره داشت و معاويه شمشير عمر را به دست آورده بود اما او هم آن را به کار نبرد. (5)
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
روابط عمر, ژشت پرده اسلام عمر,
از شجاعت و پهلوانی های عمر چیزهای زیادی می شنویم تا آنجا که گفته شده هنگامی که عمر اسلام آورد ، قریش به وحشت افتاد و با اسلام عمر ، مسلمانان نیرومند شدند و گفته شده خداوند بوسیله عمربن خطاب اسلام را عزت بخشید و گفته شده پیامبر دعوت خود را آشکار نکرد ، مگر پس از اسلام عمر .
ولی تاریخ راستین وحقیقی ،چیزی از شجاعت و قهرمانی عمر برای ما نقل نکرده است و هرگز تاریخ نشان نداده است که یک نفر از کفار مشهور یا فرد معمولی را در نبردی یا جنگی مثل بدر یا احد یا خندق و غیر آن ، به قتل رسانده باشد بلکه برعکس تاریخ به ما خبر داده که او در جنگ احد همراه دیگر فراری ها ،فرار کرد ، در جنگ حنین پا به فرار گذاشت و در جنگ خیبر وقتی پیامبر او را فرستاد با شکست برگشت و در آخرین آنها که سپاه اسامه بود ، در آن سربازی بود تحت فرماندهی جوانی به نام اسامه بن زید.
پس این ادعای پهلوانی ها و قهرمانی ها کجاست؟!!نیز می گویند : "جناب عمر بن خطاب از جواني مرد ميدان بود "
- كدام ميدان ؟
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
فرّار غير كرار, شجاعت عمر, شجاعت خليفه, شجاعت عمري, فرار در جنگ احد, کتک زدن زنان, عمر, ,
[ ادامه مطلب ] |
خلافت و نسبت آن با قرابت و صحبت، بازخوانی حکمت 190 نهج البلاغه - محدثه خسروی
درآمد : حکمت 190 نهج البلاغه به دو گونه نقل شده است. در چاپ محمد عبده و صبحی صالح این گونه آمده است: « وا عجباه! أ تکونُ الخلافة بالصَّحابة و القَرابة؟» و در تصحیح فیض الاسلام و نسخة ابن ابی الحدید، این گونه آمده است: « وا عجبا! أ تکونُ الخلافةُ بالصحابة و لا تکون بالصحابة و القرابة؟!» « وا عجبا، أن تکونَ الخلافة بالصحابة و لا تکون بالصحابة و القرابة!»[1] در سال های اخیر، بحث و جدل هایی درباره این حکمت نهج البلاغه درگرفته و اتّهام تحریف و دست اندازی در تصحیح متون مطرح شده است که در اين مقاله به برخی از آنها خواهیم پرداخت. قصد آن داریم که با بررسی اسباب صدور کلام از امام علی عليه السلام و جمع کردن نقل های متفاوت آن، قول صحیح را ترجیح دهیم. این متون، اولاً، قابل بحث سندی نیستند (چون هیچ یک سند ندارند)؛ ثانیاً یک متن، حتی اگر سند صحیح هم داشته باشد، نباید از حیطه نقد متن خارج شود.
غدير آخرين جايگاه اعلام عمومی جانشيني اميرالمؤمنين علیه السلام - سید علی حسینی میلانی
غدير آخرين جايگاه اعلام عمومی جانشيني اميرالمؤمنين علیه السلام[1]
سید علی حسینی میلانی[2]
چکیده :
غدیر یادآور امامت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و انتصاب رسمی ایشان بر این مقام والاست. امامت عهد و پیمانی بسان نبوت است و به دست خدای متعال بوده و هیچ کس بدان مقام نایل نمی گردد، مگر اینکه او اراده کند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از آغازین روز رسالت خویش در هر فرصت و موقعیت و در میان هر گروه و جماعت مردم را به امامت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرا می خواند و با عبارات و کلمات گوناگون آن را به امت خویش می رساند؛ تا اینکه در غدیر هر آنچه را که به صورت پراکنده دربارۀ امامت و ولایت علی(علیه السلام) فرموده بود، در یک مجلس بیان کرد.
این نوشتار مراحل اعلام جانشینی امیر المؤمنین(علیه السلام) را از آغاز بعثت در شش مرحله بر شمرده، و غدیر را آخرین جایگاه اعلام عمومی جانشینی آن حضرت میداند. سپس با نقل واقعۀ غدیر، به بیان خطبه و معانی واژۀ «مولی» و دلالت آن بر امامت امیر المؤمنین میپردازد و در ادامه به تشکیکها و ایرادهای برخی از اهل سنت، پاسخ می دهد.
** مدرس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم و مؤلف آثار متعدد در زمینه امامت.
جانشین پیامبر کیست؟، پژوهشی پیرامون جانشینی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله از دیدگاه اسلام، آیت الله سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقایق، چاپ سوم، 1390، قم.
دربارۀ جانشینی رسول خدا سخن بسیار گفته شده است؛ شیعه معتقد است که جانشینی رسول خدا (امامت) بسان نبوت امری الهی است و باید جانشین از سوی خدا انتخاب شود؛ اما اهل سنت انتخاب جانشین را به انتخاب مردم می دانند.
در کتاب جانشین پیامبر کیست؟ نوشتۀ آیت الله سید علی حسینی میلانی، ابتدا در لزوم وجود جانشین برای رسول خدا بحث می شود؛ که آیا لازم است جانشینی برای رسول خدا انتخاب شود یا نه؟ آنگاه به مباحثی دربارۀ شرایط جانشین پرداخته می شود.
احادیث واژگونه، نقد وبررسی احادیث واژگونه در مناقب صحابه، آیت الله سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقایق، چاپ چهارم، 1390، قم.
احادیث بسیاری در مناقب و فضایل اهل بیت علیهم السلام از زبان و بیان رسول خدا صلی الله علیه وآله در کتب حدیثی نقل شده است. برخی از این روایات مشهورند و با عناوین مشخص شناخته می شوند مثل حدیث منزلت، حدیث سدّ الأبواب، حدیث مباهله و ....
اما وقتی به برخی از کتب اهل سنت مراجعه می کنیم احادیثی را می یابیم که با همین الفاظ احادیث مشهور و دارای عنوان هستند اما با اسامی برخی از صحابه.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
عباسعلی مردی,
آیت الله سید علی میلانی,
معرفی کتاب,
احادیث,
صحابه,
[ ادامه مطلب ] |
آيا کعب الاحبار در قتل خليفه دوم دست داشته است؟ - رسول جعفريان
مقدمه : کعب الاحبار یک یهودی مسلمان شده در روزگار خلیفه دوم عمر بن خطاب است که اخبار و اقوال زیادی که معمولا به آنها اسرائیلیات می گویند از وی برجای مانده است. در باره وثاقت کعب الاحبار، از همان عصر نخست و از روزگار حیاتش، تردید های جدی وجود داشته و به رغم آن که بسیاری از کتابهای حدیث و تاریخ اخباری از وی نقل کرده اند، اما هیچ گاه در باره مغرض بودن یا سالم بودنش اجماع وجود نداشته است. نسل صحابه و تابعین و بعدها دیگر محدثان و مولفان روزگاران مطالب متفاوتی در باره وی گفته اند. گاه او را تضعیف کرده و دروغگو دانسته و گاه تایید کرده اند.
افکار ابن تیمیه در بوتۀ نقد، بررسی و نقد دیدگاه ابن تیمیّه دربارۀ خلفا و حضرت علی علیه السلام، آیت الله سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقایق، چاپ سوم، 1390، قم.
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن اگر چه در مسائل عقیدتی، پیرو امام علی علیه السلام نیستند اما در عرض ارادت و بزرگ داشتن نام امیر المؤمنین، کوتاهی نمی کنند؛ و روایات فراوانی در مناقب و فضایل ایشان نقل می کنند. در این میان برخی از معاندان کینه ورز، به خاطر کینه و دشمنی با شیعیان، پا را از جادۀ انصاف بیرون نهاده و بسیاری از حقایق تاریخی و ویژگی های امیر المؤمنین را منکر شده اند. یکی از این اشخاص ابن تیمیه است. ابن تیمیه که امروزه یکی از تئوری پردازان وهابیت به شمار می رود در قرن هفتم می زیسته است.
آیت الله سید علی حسینی میلانی در کتاب افکار ابن تیمیه در بوتۀ نقد، بخشی از دشمنی ها و نفاقها و کینه ورزی های ابن تیمیه را به امام علی علیه السلام نشان داده است.
کتاب در پنج بخش تنظیم شده است.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
عباسعلی مردی,
آیت الله سید علی میلانی,
معرفی کتاب,
کتابشناسی,
ابن تیمیه,
[ ادامه مطلب ] |
آتش زدن قبر رسول الله+سند عبد المنعم ابراهیم،وهابی تندرو، کتابی دارد به نام مغنی المرید الجامع لشروح کتاب التوحید که شرحی است بر کتاب التوحید محمد بن عبد الوهاب .این شخص،پس از نقل سخن ابن قیم،شاگرد ابن تیمیه در مورد تخریب گنبد شریف پیامبر(ص)،آتش زدن حجره پیامبر را امری عادی جلوه داده و با کنایه خواستار خراب شدن و آتش زدن حرم ملکوتی آن حضرت شده است.
اهل سنت ایمان را بر چند جزء می دانند از جمله اعتقاد به لقاء پروردگار و رویت و دیدار او را از اجرای ایمان تلقی کرده اند که با اسناد متعدد از صحیح بخاری و سایر صحاح قابل اثبات است.
الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري/المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي/المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصرالناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبدالباقي)الطبعة: الأولى، 1422هـ/عدد الأجزاء: 9/[ترقيم الكتاب موافق للمطبوع، وهو ضمن خدمة التخريج، ومتن مرتبط بشرحيه فتح الباري لابن رجب ولابن حجر] /مع الكتاب: شرح وتعليق د. مصطفى ديب البغا أستاذ الحديث وعلومه في كلية الشريعة - جامعة دمشق كالتالي: رقم الحديث (والجزء والصفحة) في ط البغا، يليه تعليقه، ثم أطرافه
صحيح يا ضعيف بخاري؟+سند صحیح بخاری یا ضعیف بخاری؟؟همونطور که میدونید اقایون عمریه کتاب صحیح بخاری رو کاملا!! صحیح میدونند و حتی اون رو خواهر قران هم میخونند و به هیچ وجه اجازه بررسی در این مورد رو نمیدهند شاهد اون هم دعوایی بود که دو سال پیش در مراسم فارغ التحصیلی طلاب زاهدان اتفاق افتاد فقط و فقط برای اینکه کسی گفت باید در روایات بخاری تحقیق کنیم (فیلمش پخش شد) و اما طب صحبتی که با یکی از اعضای سنی کلوب شد قرار شد مواردی از این دست رو براش با ذکر سند بیارم تا معلوم بشه آیا واقعا صحیح بخاری صحیح است؟؟
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
صحيح بخاري در بوته نقد, نقد صحيح بخاري, ضعيف بخاري, سيري در صحيح بخاري,
[ ادامه مطلب ] |
ابن ابی الحدید از ابن عباس نقل کرده که می گوید: روزی به نزد عمر رفتم، عمر به من گفت: ای ابن عباس! این مرد چنان در انجام عبادات خود را به رنج و تعب انداخته آن هم به خاطر ریاء که ضعیف و لاغر شده است. ابن عباس: مقصودت کیست؟ عمر: پسر عمت (علی). ابن عباس: انگیزه و هدفش از این ریاکاری چیست؟ عمر: جلب توجه مردم نسبت به خود و بدست آوردن خلافت. ابن عباس: ولی در جایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بطور صریح و آشکار او را به عنوان خلیفه پس از خود به مردم معرفی نموده و تو مانع گشته ای، دیگر این کار او که ادعا می کنی چه سودی برایش خواهد داشت؟ عمر: درست است که رسول خدا او را معرفی نموده ولی او در آن موقع جوانی نورس بوده و عرب او را کوچک می شمرده و اما حال به حد کمال رسیده، آیا نمی دانی که خداوند هیچ پیغمبری را به نبوت برنگزیده مگر پس از اتمام چهل سال او. ابن عباس: ولی همه بزرگان و اهل نظر از همان ابتدای ظهور اسلام او را فردی کامل می دانسته اند ولیکن محروم و محدود. عمر: البته او علی پس از فراز و نشیبها و وقوع حوادثی سرانجام به خلافت خواهد رسید، ولی گامهایش در آن می لغزد و از اداره آن عاجز می ماند. و تو ای ابن عباس! در آینده شاهد این جریانات خواهی بود و در آن موقع است که عرب نیز به صحت نظریه مهاجرین اولیه که با خلافت او مخالف بودند پی خواهد برد، و ای کاش! من هم در آن هنگام زنده بودم و آن روز شما را می دیدم، حقا که حرص به دنیا حرام، و مثل دنیا همچون سایه توست که هر چه به آن نزدیکتر شوی از تو دورتر می گردد.[1]
35912 عن الضحاک قال : قال عمر : یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم ، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل ، هب ) . 35913 عن جابر قال : قال رجل لعمر بن الخطاب : جعلنی الله فداک ! قال : إذن یهینک الله ( ابن جریر ) .
عمربنخطاب: « ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و آن قدر مرا میپروراندند که چاقترین قوچان میشدم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدارشان میآمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند؛ سپس مرا میخوردند و از آنها (به شکل نجاست) خارج میشدم و بشر نبودم(1)
*راستی چه میشود یک انسان آرزوی نهایت پستی را کند؟! شما چه تحلیل و قضاوتی دارید؟شنیده شده که بعضی از پیروان ایشان میگویند: این از خوف خداوند بوده...پس آیا او گرفتار خوفی است که به یأس از رحمت خدا بدل شده؟یا این که وی در زندگیاش به کارهایی دست زده که خسران عظیمی برایاش درپی داشته است؟و ... یا؟
پی نوشت:
(1)-کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 619
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
گه,عن,أن,ان,سلام,عمر بن الخطاب,عمر خطاب,omar,اللهم العن الجبت و الطاغوت,
امكان نبوت غير معصوم و انكار ولايت ائمه علیهم السلام؟! - مهدی امینیان
كلام در بررسی شبهاتی درخصوص ناسازگاری اصل امامت با اصل خاتمیت رسل بود. گفتیم، برخی چون دكتر سروش مدعیاند كه «خاتمیت، پایان و خاتمه حجیت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است، چراكه آنها جزء مختصات پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند و با رحلت آن حضرت، دیگر ما به انسانی قائل نیستیم كه قول و فعلش برای ما حجت و شخصیت حقوقی داشته باشد كه دارای قداست و موجب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل واجب باشد، برای اینكه حجیت ذاتی شخصیتهای دینی به پیامبران اختصاص داشته و در آیین اسلام تنها حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از آن بهره مند بود. بر این اساس جایگاه ویژهای كه شیعیان به امامان میدهد و آنان را دارای مقام قدسی و حجت الهی وصف میكند، با اصل خاتمیت تعارض دارد». دكتر سروش در این وادی در جاهای متعدد حكمفرمایی كرده و نظریه فوق را نوعی «غلو» شمرده است. (بسط تجربه نبوی،ص144) البته پیش از سروش برخی دگر اندیشان شیعی چون ابوالفضل برقعی اشكال فوق را مطرح كرده بودند. سخن در شبهه پنجم و ادعای برخی مبنی بر ناسازگاری الهام و ولایت باطنی امامان با خاتمیت رسالت انبیا بود كه پس از نقد و بررسی این شبهه در عناوین ذیل، به نقد دعاوی سست و عنادورزانه سروش درخصوص ولای باطنی ائمه اطهار علیهم صلوه الله میرسیم.
اعتقاد به امامت دوازده امام، از معتقدات بنیانی شیعه امامیه است. قدمت این مسئله به عصر رسالت میرسد و سنگ بنای آن توسط شخص رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نهاده شده است و گواه آن احادیث متعددی است که در این باره از آن حضرت رسیده است. موءلفان صحاح اهل سنت، در این منابع، حدیثی از پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که بر اساس آن، حضرت تعداد خلفای پس از خود را دوازده تن معرفی کرده و برای آنان اوصافی برشمرده است. هم این تعداد، و هم اوصاف یاد شده، با دوازده امامِ مورد اعتقاد شیعه تطبیق میکند. دانشمندان اهل سنت، سند حدیث مورد بحث را توثیق کردهاند، امّا در تطبیق و تعیین مصداق خارجی آن، توجیهات و تفسیرهای گوناگونی کرده و دچار اشتباه شدهاند. در این نوشتار درباره متن و سند و پیشینه این حدیث بررسی میکنیم، و توجیهات دانشمندان اهل سنت را به شماره آینده موکول میکنیم:
روشی نو و صحیح در گفتگوی اعتقادی با مذهب وهّابیت - دكتر عصام العماد
بسم الله الرحمن الرحیم ستایش تنها مخصوص خدایی است كه او را حمد میكنیم، از او یاری میجوییم، از او پوزش گناه میطلبیم و از بدیهای جان و زشتیهای كردارمان به او پناه میبریم. هر كه را او هدایت كند، كسی توان گمراه کردن ندارد و هر كه را او گمراه كند هیچ كس، نمی تواند هدایت کند. گواهی می دهم كه هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد و یکتاست و بی شریك.ّ و گواهی می دهم كه محمد(صلّی الله علیه و آله) بنده و فرستادۀ اوست. «یا أیّها الذین آمنوا اتقوا الله حقّ تقاته و لا تموتنّ إلّا و أنتم مسلمون»؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، از خدا آن گونه كه حق پروا كردن از اوست، پروا كنید؛ و زینهار، جز مسلمان نمیرید.»[1] «یا أیّها النّاس اتّقوا ربّكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالا كثیرا و نساء. و اتقوا الله الذى تساءلون به و الأرحام. إنّ الله كان علیكم رقیبا»؛ «ای مردم، از پروردگارتان پروا دارید همو كه شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراكنده كرد و از خدایی كه به نام او از همدیگر درخواست می كنید پروا نمایید. و نیز از قطع رابطه با خویشاوندان خویش بپرهیزید كه خداوند همواره بر شما نگهبان است. »[2]
عمر بن خطاب بن نفیل از قبیله قریش بود. او در سال 13 ( عام الفیل ) در مکه به دنیا آمد. کنیهاش ابوحفص و مادرش، حنتمه بود. تا پیش از مسلمان شدن ظاهری، از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به شمار میرفت.
بنا بر برخی روایات، هنگامی که عمر از سوی سران قریش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شدهاند. از این رو خشمگین به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکی بعد با آیات قرآن آشنا شد و در سال ششم بعثت به ظاهر اسلام آورد.
صخر بن حرب بن امیة، معروف به ابوسفیان پدر معاویه می باشد، که پس از فتح مکه به ناچار اسلام آورد. مادر معاویه هند دختر عتبة بن ربیعة می باشد که به نقل ابن ابی الحدید معتزلی و دیگران از زنان فاجره و بدنام مکه بوده است.
زمخشری در ربیع الابرار آورده است که: معاویه را به چهارتن از مردان مکه نسبت دادند: مسافر بن ابی عمرو، عمارة بن ولید بن مغیرة، عباس بن عبدالمطلب، صبّاح که نوازنده عمارة بن ولید بوده است.(1) و چون ابوسفیان کریه المنظر و کوتاه اندام، و صبّاح جوانی خوش سیما بود، هند وی را به خویش خواند و با وی هم بستر گشت!
همچنین هشام بن محمد کلبی، نسب شناس مشهور، در کتاب "مثالب" و اصمعی، ادیب و دانشمند نام آور عرب، گفته اند: معاویه در دوران جاهلیت به چهار نفر منسوب می شد که عبارت بودند از: عمارة بن ولید از بنی مخزوم، مسافر بن عمرو از بنی امیة، ابوسفیان از بنی امیة و عباس بن عبدالمطلب از بنی هاشم.
علامه عسگری در اواخر جلد دوم کتاب "نقش عائشه در تاریخ اسلام" پس از بررسی زندگی عائشه و جنگ افروزی های وی (از کتب تاریخی اهل سنت) به عنوان جمع بندی این چنین می فرماید:
"عایشه از نظر قوت قلب و پردلی در میان زنان جهان بی نظیر بود به طوریکه تاریخ تا به امروز در قوت قلب همانند او را در جهان زنان نشان نداده است. او به طوری بر عواطف و احساسات زنانه خود مسلط و پیروز بود که از یک زن این هم تسلط بر احساسات بعید می نماید. وی در جنگ جمل در اولین وهله که شهر بصره را به تصرف خویش در آورد و پاسبانان بیت المال را دستگیر نمود. با کمال قوت قلب و بی رحمی فرمان داد که همه آنان را به قتل برسانند و بافرمان این زن ده ها نفر مسلمان را در مقابل چشم او مانند گوسفند سر بریدند!!
بعدا نیز جنگ شروع گردید خود وی در آن جنگ آتشزا و وحشت انگیز شرکت نمود و بدون اینکه کوچکترین بیمی بخود راه دهد. و یا آرامش دل و حالت اعتدالش را ببازد. مانند یک فرماند ورزیده و جنگ دیده. فرمان می داد در حالتی که سرها مانند برگهای خزان فرو می ریزد. شکم ها پاره می گردد دستهای بریده به هوا پرتاب می شود اما او که همه اینها را با چشم خود می بیند خم بر ابرو نمی نشاند و به سان کوه محکم و پا برجا در میان کجاوه اش نشسته رهبری و فرماندهی لشکر را بعهده گرفته است. پیاپی امر صادر می کند فرمان می دهد. و در دل وی کوچکترین اثری از رقت قلب وحالت ناراحتی و ضعف محسوس و مشهود نیست !!"
به راستی که باید هند جگر خوار و فرعون ها و صدام ها و...در مکتب درس شیطانی وی بنشینند و درس جنایت و ظلم حقیقی را از عائشه بیاموزند...
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
عائشه در قساوت قلب بی نظیر است !!!,
وحدثنی عن مالک أنه بلغه أن المؤذن جاء إلى عمر بن الخطاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائما فقال الصلاة خیر من النوم فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصبح
ترجمه :
مالک ، امام مالکی ها روایت کرد : روزی موذن برای صدا زدن عمر به نزد عمر آمد و دید عمر در خواب است . در آن هنگام گفت : الصلاة خیر من النوم( نماز بهتر از خواب است) ؛ بعد از آن قضیه عمر دستور داد آن جمله یعنی الصلاة خیر من النوم را در اذان داخل کنند و به کار ببرند .
آیا این سنت پیامبر بوده یا دستور عمر!!!؟؟؟
اهل سنت ، اهلِ سنت پیامبر هستند یا تابع دستورات عمر؟؟؟
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
بدعت عمر بن خطاب در نماز+تصویر کتاب,
فردی مجهول الهویه با نام مصطفی که به احتمال خیلی زیاد سنی هست،در ذیل یکی از مطالب سایت که متن اسکن شده در مورد عمر بود نظری گذاشته بود و ادعا کرده بود که شهادت حضرت زهرا دروغ است چون که مگر میشود فاتح خیبر دست رو دست بگذارد و بشیند نظاره کند همسرش اینچنین بلایی بر سرش می آید و مدعی بود که پاسخی از جانب شیعه نگرفته، با اینکه در جای دیگر سوال کرده،البته متن سخن این فرد رو برای اینکه روشنگری بشه قرار خواهم داد بعد از توضیح خودم.
به هر حال جواب پیش رو تحقیق هست از طرف موسسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه شریف که برای روشن شدن مطلب حق برای دوستان و پاسخ به ادعای این فرد میگذارم که امیدوارم مورد استفاده دوستان عزیز و همچنین این فرد قرار بگیره،و از این فرد خواهشمندم اگر به نظرش باز سوالی هست مطرح کنه تا پاسخی متین و عالمانه دریافت کنه.البته ایشان با بی ادبی خاصی شیعه رو هم ردیف خوارج هم دانسته ولی خب مطلب حق از خورشید تابنده در آسمان هم روشن تره و بگذارید به این جسارت های این فرد پاسخی ندهم وگرنه اثبات میکنیم به حول و قوه الهی که خوارج کیانند که الان هم ریشه نفاق در وجودشون متبلوره و با حرفهای مغرضانه خود دشمنی خودشان را با اهل بیت عصمت و طهارت نشان میدهند و حرف حق تو گوششون نمیره.
بگذریم متن زیر دقیقا مطلب این فرد هست که ملاحضه کنید و سپس جوابیه رو در اختیارتون میذارم.
مصطفی!
واقعا خنده داره خوارج به کجا رسیدند که درمورد اصحاب پیامبر این گستاخی ها رو می کنند من نمی دانم شما به ظاهر شیعه ها چطور می خواهید در قیامت به چهره حضرت علی نگاه کنید اگر آن حضرت میدانست که خوارج روزی چنین کارهای میکنند تک تک آبا و اجداد شما رو می کشت من نمی دونم چرا تاریخ شما از سال 72 به این ور این جوری عوض شد من نمیدونم چرا بقول شما اون موقع عمر اومد در خونه خضرت علی روز چرا او نیومد در رو باز نکرد چرا امام حسن و حسین نیومدن در رو باز نکردن خدایا منو ببخش این حرف رو میزنم مگر آنان بی غیرت بودن!!! خنده داره یکی از علماتون تویه لبنان درگذشت این حرف رو زد که من در کل عمرم هرچه تلاش کردم اینو بفهمم نشد که نشد که چرا بی بی فاطمه در رو اومد باز کنه آیا شیر خدا و پسرانش از عمر می ترسیدند آیا فاتح خیبر ترسو بود شما از علی یه ترسو ساختید وای بر شما وای . خدایا اینان را یا به راه راست هدایت کن یا نابود کنن. اگه میشه شما این مطلب رو تویه وبتون پاسخ بدید که چرا آن حضرت در رو باز نکرد من یه جای دیگه هم پرسیدم ولی جواب دریافت نکردم.
دوستان عزیز جواب رو تو ادامه مطلب مطالعه بفرمایید.
آيا روايت معتبري در باره کندن در قلعه خيبر توسط اميرمؤمنان عليه السلام وجود دارد؟
مقدمه
يکي از فضائل بينظير اميرمؤمنان عليه السلام که هيچ شخص ديگري در آن شريک نيست، قضيه کندن قلعه خيبر توسط آن حضرت است.
برجستگي و اهميت اين فضيلت از آن جا آشکار ميشود که بدانيم لشکر اسلام چندين روز پشت دروازه اين قلعه متوقف ماندند و فرماندهان مسلمان يکي از پس ديگري براي فتح اين قلعه هجوم ميآوردند؛ اما شکست خورده، درمانده و دست از پا درازتر به لشکرگاه برميگشتند.
از جمله اين فرماندهان ابوبکر و عمر بود که رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست آنها داد تا قلعه را فتح و شادي را به اردوگاه اسلام بياوردند؛ اما هر دوي آنان نرسيده به دروازه قلعه شکست خورده و با فرار خود نا اميدي و سرشکستگي را در ميان مسلمانان افزايش دادند.
حاکم نيشابوري در المستدرک در باره فرار ابوبکر مينويسد:
از أبو ليلي نقل شده است که اميرمؤمنان عليه السلام به او گفت: اي ابو ليلي ! آيا در خيبر با ما نبودي؟ گفت: بلي به خدا سوگند همراه شما بودم. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبکر را به سوي خيبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شکست خورده برگشت.
سند اين روايت صحيح است؛ اما بخاري و مسلم نقل نکردهاند.
نماز تراويح يا خواندن نوافل ماه رمضان به جماعت، از بدعتهايى است كه عمر بن خطاب وارد اسلام كرده است؛ پيش از او، نه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله و نه در زمان ابوبكر چنين چيزى سابقه نداشته است.
علماي شيعه و سني با سند صحيح نقل کردهاند که نماز تراويح از بدعتهاي خليفه دوم بوده است . همچنين بسياري از علماي اهل سنت به اين قضيه اعتراف کردهاند که در ذيل به صورت خلاصه به اين قضيه پرداخته خواهد شد :
الف) روايات تراويح در منابع اهل سنت
در منابع معتبر اهل سنت رواياتي وجود دارد كه نشان ميدهد، نماز تراويح از بدعت هاي عمر بن خطاب است:
روايت اول:
محمد بن اسماعيل بخارى در صحيح خود مىنويسد:
1905 حدثنا عبد اللَّهِ بن يُوسُفَ أخبرنا مَالِكٌ عن بن شِهَابٍ عن حُمَيْدِ بن عبد الرحمن عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال من قام رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ قال بن شِهَابٍ فَتُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالْأَمْرُ على ذلك ثُمَّ كان الْأَمْرُ على ذلك في خِلَافَةِ أبي بَكْرٍ وَصَدْرًا من خِلَافَةِ عُمَرَ رضي الله عنهما.
ابو هريره از رسول خدا صلي الله عليه وسلم نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هركس (نافله ماه) رمضان را با ايمان و قربة الى الله بخواند، خداوند گناهان گذشته او را مىبخشد. ابن شهاب گفته: رسول خدا صلي الله وسلم از دنيا رفت و وضعيت به همين صورت بود (نماز تراويح را بدون جماعت مىخواندند) در زمان خلافت ابوبكر و اوائل خلافت عمر نيز به همين صورت بود .
نقد شيخ محمد عبد الوهاب از درون (قسمت دوم) - دکتر عصام العماد
فرق میان توحید قرآنى و توحید عبدالوهاب : در پایان یادآور می شوم، این کتاب به دنبال گردآوری تمامی فتنه های ناشی از توحید شیخ محمد عبدالوهاب نیست. این کتاب تلاشی است برای نجات برادران وهابی از انحرافات ایجاد شده در نگاه شیخ محمد عبدالوهاب به توحید، نگاهی که مستند به توحید فراگیر و کامل ارایه شده در قرآن کریم نیست. نیاز به شناخت توحید آنچنان که خداوند و رسولش ترسیم می نمایند، نیاز عقل و قلب است. نیاز زندگی، مسایل روز، نیاز امّت اسلامی و تمامی بشر به شکل یکسان می باشد. این تصوّر عجیب، اندیشه شیخ محمد عبدالوهاب را نسبت به حقیقت توحید فراگرفته بود. تصوّری که در بسیاری از تفاصیلش، به توحید ارتباطی ندارد. بین تصوّر شیخ از توحید تا توحید قرآنی تفاوت بسیاری وجود دارد... زیرا تصوّر شیخ از توحید- در برخی تفاصیل آن- با فطرت سلیم و توحید قرآنی هماهنگ با فطرت انسان، مخالف است. فاصله میان این دو توحید بسیار زیاد و وحشت آور است... اشتباه بزرگی است اگر گمان کنیم توحیدی که خداوند و رسولش خواسته اند، همان توحیدی است که شیخ ترسیم کرده است. توحید شیخ در اوج جمود، تحجّر و خشکی است. جرم بزرگی در حق خدا و رسول مرتکب شده ایم، اگر توحید قرآنی را در کتاب توحید شیخ عبدالوهاب حبس کنیم.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
نقد شيخ محمد عبد الوهاب از درون (قسمت دوم) - دکتر عصام العماد ,
[ ادامه مطلب ] |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
فروشگاه آنلاین
و آدرس
onlineeshop.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده
گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا
آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است.
مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند
از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله،
صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.