افکار ابن تیمیه در بوتۀ نقد، بررسی و نقد دیدگاه ابن تیمیّه دربارۀ خلفا و حضرت علی علیه السلام، آیت الله سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقایق، چاپ سوم، 1390، قم.
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن اگر چه در مسائل عقیدتی، پیرو امام علی علیه السلام نیستند اما در عرض ارادت و بزرگ داشتن نام امیر المؤمنین، کوتاهی نمی کنند؛ و روایات فراوانی در مناقب و فضایل ایشان نقل می کنند. در این میان برخی از معاندان کینه ورز، به خاطر کینه و دشمنی با شیعیان، پا را از جادۀ انصاف بیرون نهاده و بسیاری از حقایق تاریخی و ویژگی های امیر المؤمنین را منکر شده اند. یکی از این اشخاص ابن تیمیه است. ابن تیمیه که امروزه یکی از تئوری پردازان وهابیت به شمار می رود در قرن هفتم می زیسته است.
آیت الله سید علی حسینی میلانی در کتاب افکار ابن تیمیه در بوتۀ نقد، بخشی از دشمنی ها و نفاقها و کینه ورزی های ابن تیمیه را به امام علی علیه السلام نشان داده است.
کتاب در پنج بخش تنظیم شده است.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
عباسعلی مردی,
آیت الله سید علی میلانی,
معرفی کتاب,
کتابشناسی,
ابن تیمیه,
[ ادامه مطلب ] |
آتش زدن قبر رسول الله+سند عبد المنعم ابراهیم،وهابی تندرو، کتابی دارد به نام مغنی المرید الجامع لشروح کتاب التوحید که شرحی است بر کتاب التوحید محمد بن عبد الوهاب .این شخص،پس از نقل سخن ابن قیم،شاگرد ابن تیمیه در مورد تخریب گنبد شریف پیامبر(ص)،آتش زدن حجره پیامبر را امری عادی جلوه داده و با کنایه خواستار خراب شدن و آتش زدن حرم ملکوتی آن حضرت شده است.
اهل سنت ایمان را بر چند جزء می دانند از جمله اعتقاد به لقاء پروردگار و رویت و دیدار او را از اجرای ایمان تلقی کرده اند که با اسناد متعدد از صحیح بخاری و سایر صحاح قابل اثبات است.
الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري/المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي/المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصرالناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبدالباقي)الطبعة: الأولى، 1422هـ/عدد الأجزاء: 9/[ترقيم الكتاب موافق للمطبوع، وهو ضمن خدمة التخريج، ومتن مرتبط بشرحيه فتح الباري لابن رجب ولابن حجر] /مع الكتاب: شرح وتعليق د. مصطفى ديب البغا أستاذ الحديث وعلومه في كلية الشريعة - جامعة دمشق كالتالي: رقم الحديث (والجزء والصفحة) في ط البغا، يليه تعليقه، ثم أطرافه
صحيح يا ضعيف بخاري؟+سند صحیح بخاری یا ضعیف بخاری؟؟همونطور که میدونید اقایون عمریه کتاب صحیح بخاری رو کاملا!! صحیح میدونند و حتی اون رو خواهر قران هم میخونند و به هیچ وجه اجازه بررسی در این مورد رو نمیدهند شاهد اون هم دعوایی بود که دو سال پیش در مراسم فارغ التحصیلی طلاب زاهدان اتفاق افتاد فقط و فقط برای اینکه کسی گفت باید در روایات بخاری تحقیق کنیم (فیلمش پخش شد) و اما طب صحبتی که با یکی از اعضای سنی کلوب شد قرار شد مواردی از این دست رو براش با ذکر سند بیارم تا معلوم بشه آیا واقعا صحیح بخاری صحیح است؟؟
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
صحيح بخاري در بوته نقد, نقد صحيح بخاري, ضعيف بخاري, سيري در صحيح بخاري,
[ ادامه مطلب ] |
ابن ابی الحدید از ابن عباس نقل کرده که می گوید: روزی به نزد عمر رفتم، عمر به من گفت: ای ابن عباس! این مرد چنان در انجام عبادات خود را به رنج و تعب انداخته آن هم به خاطر ریاء که ضعیف و لاغر شده است. ابن عباس: مقصودت کیست؟ عمر: پسر عمت (علی). ابن عباس: انگیزه و هدفش از این ریاکاری چیست؟ عمر: جلب توجه مردم نسبت به خود و بدست آوردن خلافت. ابن عباس: ولی در جایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بطور صریح و آشکار او را به عنوان خلیفه پس از خود به مردم معرفی نموده و تو مانع گشته ای، دیگر این کار او که ادعا می کنی چه سودی برایش خواهد داشت؟ عمر: درست است که رسول خدا او را معرفی نموده ولی او در آن موقع جوانی نورس بوده و عرب او را کوچک می شمرده و اما حال به حد کمال رسیده، آیا نمی دانی که خداوند هیچ پیغمبری را به نبوت برنگزیده مگر پس از اتمام چهل سال او. ابن عباس: ولی همه بزرگان و اهل نظر از همان ابتدای ظهور اسلام او را فردی کامل می دانسته اند ولیکن محروم و محدود. عمر: البته او علی پس از فراز و نشیبها و وقوع حوادثی سرانجام به خلافت خواهد رسید، ولی گامهایش در آن می لغزد و از اداره آن عاجز می ماند. و تو ای ابن عباس! در آینده شاهد این جریانات خواهی بود و در آن موقع است که عرب نیز به صحت نظریه مهاجرین اولیه که با خلافت او مخالف بودند پی خواهد برد، و ای کاش! من هم در آن هنگام زنده بودم و آن روز شما را می دیدم، حقا که حرص به دنیا حرام، و مثل دنیا همچون سایه توست که هر چه به آن نزدیکتر شوی از تو دورتر می گردد.[1]
35912 عن الضحاک قال : قال عمر : یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم ، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل ، هب ) . 35913 عن جابر قال : قال رجل لعمر بن الخطاب : جعلنی الله فداک ! قال : إذن یهینک الله ( ابن جریر ) .
عمربنخطاب: « ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و آن قدر مرا میپروراندند که چاقترین قوچان میشدم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدارشان میآمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند؛ سپس مرا میخوردند و از آنها (به شکل نجاست) خارج میشدم و بشر نبودم(1)
*راستی چه میشود یک انسان آرزوی نهایت پستی را کند؟! شما چه تحلیل و قضاوتی دارید؟شنیده شده که بعضی از پیروان ایشان میگویند: این از خوف خداوند بوده...پس آیا او گرفتار خوفی است که به یأس از رحمت خدا بدل شده؟یا این که وی در زندگیاش به کارهایی دست زده که خسران عظیمی برایاش درپی داشته است؟و ... یا؟
پی نوشت:
(1)-کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 619
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
گه,عن,أن,ان,سلام,عمر بن الخطاب,عمر خطاب,omar,اللهم العن الجبت و الطاغوت,
امكان نبوت غير معصوم و انكار ولايت ائمه علیهم السلام؟! - مهدی امینیان
كلام در بررسی شبهاتی درخصوص ناسازگاری اصل امامت با اصل خاتمیت رسل بود. گفتیم، برخی چون دكتر سروش مدعیاند كه «خاتمیت، پایان و خاتمه حجیت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است، چراكه آنها جزء مختصات پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند و با رحلت آن حضرت، دیگر ما به انسانی قائل نیستیم كه قول و فعلش برای ما حجت و شخصیت حقوقی داشته باشد كه دارای قداست و موجب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل واجب باشد، برای اینكه حجیت ذاتی شخصیتهای دینی به پیامبران اختصاص داشته و در آیین اسلام تنها حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از آن بهره مند بود. بر این اساس جایگاه ویژهای كه شیعیان به امامان میدهد و آنان را دارای مقام قدسی و حجت الهی وصف میكند، با اصل خاتمیت تعارض دارد». دكتر سروش در این وادی در جاهای متعدد حكمفرمایی كرده و نظریه فوق را نوعی «غلو» شمرده است. (بسط تجربه نبوی،ص144) البته پیش از سروش برخی دگر اندیشان شیعی چون ابوالفضل برقعی اشكال فوق را مطرح كرده بودند. سخن در شبهه پنجم و ادعای برخی مبنی بر ناسازگاری الهام و ولایت باطنی امامان با خاتمیت رسالت انبیا بود كه پس از نقد و بررسی این شبهه در عناوین ذیل، به نقد دعاوی سست و عنادورزانه سروش درخصوص ولای باطنی ائمه اطهار علیهم صلوه الله میرسیم.
اعتقاد به امامت دوازده امام، از معتقدات بنیانی شیعه امامیه است. قدمت این مسئله به عصر رسالت میرسد و سنگ بنای آن توسط شخص رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نهاده شده است و گواه آن احادیث متعددی است که در این باره از آن حضرت رسیده است. موءلفان صحاح اهل سنت، در این منابع، حدیثی از پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند که بر اساس آن، حضرت تعداد خلفای پس از خود را دوازده تن معرفی کرده و برای آنان اوصافی برشمرده است. هم این تعداد، و هم اوصاف یاد شده، با دوازده امامِ مورد اعتقاد شیعه تطبیق میکند. دانشمندان اهل سنت، سند حدیث مورد بحث را توثیق کردهاند، امّا در تطبیق و تعیین مصداق خارجی آن، توجیهات و تفسیرهای گوناگونی کرده و دچار اشتباه شدهاند. در این نوشتار درباره متن و سند و پیشینه این حدیث بررسی میکنیم، و توجیهات دانشمندان اهل سنت را به شماره آینده موکول میکنیم:
روشی نو و صحیح در گفتگوی اعتقادی با مذهب وهّابیت - دكتر عصام العماد
بسم الله الرحمن الرحیم ستایش تنها مخصوص خدایی است كه او را حمد میكنیم، از او یاری میجوییم، از او پوزش گناه میطلبیم و از بدیهای جان و زشتیهای كردارمان به او پناه میبریم. هر كه را او هدایت كند، كسی توان گمراه کردن ندارد و هر كه را او گمراه كند هیچ كس، نمی تواند هدایت کند. گواهی می دهم كه هیچ معبودی جز «الله» وجود ندارد و یکتاست و بی شریك.ّ و گواهی می دهم كه محمد(صلّی الله علیه و آله) بنده و فرستادۀ اوست. «یا أیّها الذین آمنوا اتقوا الله حقّ تقاته و لا تموتنّ إلّا و أنتم مسلمون»؛ «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، از خدا آن گونه كه حق پروا كردن از اوست، پروا كنید؛ و زینهار، جز مسلمان نمیرید.»[1] «یا أیّها النّاس اتّقوا ربّكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالا كثیرا و نساء. و اتقوا الله الذى تساءلون به و الأرحام. إنّ الله كان علیكم رقیبا»؛ «ای مردم، از پروردگارتان پروا دارید همو كه شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراكنده كرد و از خدایی كه به نام او از همدیگر درخواست می كنید پروا نمایید. و نیز از قطع رابطه با خویشاوندان خویش بپرهیزید كه خداوند همواره بر شما نگهبان است. »[2]
عمر بن خطاب بن نفیل از قبیله قریش بود. او در سال 13 ( عام الفیل ) در مکه به دنیا آمد. کنیهاش ابوحفص و مادرش، حنتمه بود. تا پیش از مسلمان شدن ظاهری، از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به شمار میرفت.
بنا بر برخی روایات، هنگامی که عمر از سوی سران قریش مامور کشتن رسول خدا شد، متوجه شد که خواهر و شوهرخواهرش مسلمان شدهاند. از این رو خشمگین به خانه آنها رفت و خواهر خود را به شدت کتک زد. اندکی بعد با آیات قرآن آشنا شد و در سال ششم بعثت به ظاهر اسلام آورد.
صخر بن حرب بن امیة، معروف به ابوسفیان پدر معاویه می باشد، که پس از فتح مکه به ناچار اسلام آورد. مادر معاویه هند دختر عتبة بن ربیعة می باشد که به نقل ابن ابی الحدید معتزلی و دیگران از زنان فاجره و بدنام مکه بوده است.
زمخشری در ربیع الابرار آورده است که: معاویه را به چهارتن از مردان مکه نسبت دادند: مسافر بن ابی عمرو، عمارة بن ولید بن مغیرة، عباس بن عبدالمطلب، صبّاح که نوازنده عمارة بن ولید بوده است.(1) و چون ابوسفیان کریه المنظر و کوتاه اندام، و صبّاح جوانی خوش سیما بود، هند وی را به خویش خواند و با وی هم بستر گشت!
همچنین هشام بن محمد کلبی، نسب شناس مشهور، در کتاب "مثالب" و اصمعی، ادیب و دانشمند نام آور عرب، گفته اند: معاویه در دوران جاهلیت به چهار نفر منسوب می شد که عبارت بودند از: عمارة بن ولید از بنی مخزوم، مسافر بن عمرو از بنی امیة، ابوسفیان از بنی امیة و عباس بن عبدالمطلب از بنی هاشم.
علامه عسگری در اواخر جلد دوم کتاب "نقش عائشه در تاریخ اسلام" پس از بررسی زندگی عائشه و جنگ افروزی های وی (از کتب تاریخی اهل سنت) به عنوان جمع بندی این چنین می فرماید:
"عایشه از نظر قوت قلب و پردلی در میان زنان جهان بی نظیر بود به طوریکه تاریخ تا به امروز در قوت قلب همانند او را در جهان زنان نشان نداده است. او به طوری بر عواطف و احساسات زنانه خود مسلط و پیروز بود که از یک زن این هم تسلط بر احساسات بعید می نماید. وی در جنگ جمل در اولین وهله که شهر بصره را به تصرف خویش در آورد و پاسبانان بیت المال را دستگیر نمود. با کمال قوت قلب و بی رحمی فرمان داد که همه آنان را به قتل برسانند و بافرمان این زن ده ها نفر مسلمان را در مقابل چشم او مانند گوسفند سر بریدند!!
بعدا نیز جنگ شروع گردید خود وی در آن جنگ آتشزا و وحشت انگیز شرکت نمود و بدون اینکه کوچکترین بیمی بخود راه دهد. و یا آرامش دل و حالت اعتدالش را ببازد. مانند یک فرماند ورزیده و جنگ دیده. فرمان می داد در حالتی که سرها مانند برگهای خزان فرو می ریزد. شکم ها پاره می گردد دستهای بریده به هوا پرتاب می شود اما او که همه اینها را با چشم خود می بیند خم بر ابرو نمی نشاند و به سان کوه محکم و پا برجا در میان کجاوه اش نشسته رهبری و فرماندهی لشکر را بعهده گرفته است. پیاپی امر صادر می کند فرمان می دهد. و در دل وی کوچکترین اثری از رقت قلب وحالت ناراحتی و ضعف محسوس و مشهود نیست !!"
به راستی که باید هند جگر خوار و فرعون ها و صدام ها و...در مکتب درس شیطانی وی بنشینند و درس جنایت و ظلم حقیقی را از عائشه بیاموزند...
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
عائشه در قساوت قلب بی نظیر است !!!,
وحدثنی عن مالک أنه بلغه أن المؤذن جاء إلى عمر بن الخطاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائما فقال الصلاة خیر من النوم فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصبح
ترجمه :
مالک ، امام مالکی ها روایت کرد : روزی موذن برای صدا زدن عمر به نزد عمر آمد و دید عمر در خواب است . در آن هنگام گفت : الصلاة خیر من النوم( نماز بهتر از خواب است) ؛ بعد از آن قضیه عمر دستور داد آن جمله یعنی الصلاة خیر من النوم را در اذان داخل کنند و به کار ببرند .
آیا این سنت پیامبر بوده یا دستور عمر!!!؟؟؟
اهل سنت ، اهلِ سنت پیامبر هستند یا تابع دستورات عمر؟؟؟
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
بدعت عمر بن خطاب در نماز+تصویر کتاب,
فردی مجهول الهویه با نام مصطفی که به احتمال خیلی زیاد سنی هست،در ذیل یکی از مطالب سایت که متن اسکن شده در مورد عمر بود نظری گذاشته بود و ادعا کرده بود که شهادت حضرت زهرا دروغ است چون که مگر میشود فاتح خیبر دست رو دست بگذارد و بشیند نظاره کند همسرش اینچنین بلایی بر سرش می آید و مدعی بود که پاسخی از جانب شیعه نگرفته، با اینکه در جای دیگر سوال کرده،البته متن سخن این فرد رو برای اینکه روشنگری بشه قرار خواهم داد بعد از توضیح خودم.
به هر حال جواب پیش رو تحقیق هست از طرف موسسه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه شریف که برای روشن شدن مطلب حق برای دوستان و پاسخ به ادعای این فرد میگذارم که امیدوارم مورد استفاده دوستان عزیز و همچنین این فرد قرار بگیره،و از این فرد خواهشمندم اگر به نظرش باز سوالی هست مطرح کنه تا پاسخی متین و عالمانه دریافت کنه.البته ایشان با بی ادبی خاصی شیعه رو هم ردیف خوارج هم دانسته ولی خب مطلب حق از خورشید تابنده در آسمان هم روشن تره و بگذارید به این جسارت های این فرد پاسخی ندهم وگرنه اثبات میکنیم به حول و قوه الهی که خوارج کیانند که الان هم ریشه نفاق در وجودشون متبلوره و با حرفهای مغرضانه خود دشمنی خودشان را با اهل بیت عصمت و طهارت نشان میدهند و حرف حق تو گوششون نمیره.
بگذریم متن زیر دقیقا مطلب این فرد هست که ملاحضه کنید و سپس جوابیه رو در اختیارتون میذارم.
مصطفی!
واقعا خنده داره خوارج به کجا رسیدند که درمورد اصحاب پیامبر این گستاخی ها رو می کنند من نمی دانم شما به ظاهر شیعه ها چطور می خواهید در قیامت به چهره حضرت علی نگاه کنید اگر آن حضرت میدانست که خوارج روزی چنین کارهای میکنند تک تک آبا و اجداد شما رو می کشت من نمی دونم چرا تاریخ شما از سال 72 به این ور این جوری عوض شد من نمیدونم چرا بقول شما اون موقع عمر اومد در خونه خضرت علی روز چرا او نیومد در رو باز نکرد چرا امام حسن و حسین نیومدن در رو باز نکردن خدایا منو ببخش این حرف رو میزنم مگر آنان بی غیرت بودن!!! خنده داره یکی از علماتون تویه لبنان درگذشت این حرف رو زد که من در کل عمرم هرچه تلاش کردم اینو بفهمم نشد که نشد که چرا بی بی فاطمه در رو اومد باز کنه آیا شیر خدا و پسرانش از عمر می ترسیدند آیا فاتح خیبر ترسو بود شما از علی یه ترسو ساختید وای بر شما وای . خدایا اینان را یا به راه راست هدایت کن یا نابود کنن. اگه میشه شما این مطلب رو تویه وبتون پاسخ بدید که چرا آن حضرت در رو باز نکرد من یه جای دیگه هم پرسیدم ولی جواب دریافت نکردم.
دوستان عزیز جواب رو تو ادامه مطلب مطالعه بفرمایید.
آيا روايت معتبري در باره کندن در قلعه خيبر توسط اميرمؤمنان عليه السلام وجود دارد؟
مقدمه
يکي از فضائل بينظير اميرمؤمنان عليه السلام که هيچ شخص ديگري در آن شريک نيست، قضيه کندن قلعه خيبر توسط آن حضرت است.
برجستگي و اهميت اين فضيلت از آن جا آشکار ميشود که بدانيم لشکر اسلام چندين روز پشت دروازه اين قلعه متوقف ماندند و فرماندهان مسلمان يکي از پس ديگري براي فتح اين قلعه هجوم ميآوردند؛ اما شکست خورده، درمانده و دست از پا درازتر به لشکرگاه برميگشتند.
از جمله اين فرماندهان ابوبکر و عمر بود که رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست آنها داد تا قلعه را فتح و شادي را به اردوگاه اسلام بياوردند؛ اما هر دوي آنان نرسيده به دروازه قلعه شکست خورده و با فرار خود نا اميدي و سرشکستگي را در ميان مسلمانان افزايش دادند.
حاکم نيشابوري در المستدرک در باره فرار ابوبکر مينويسد:
از أبو ليلي نقل شده است که اميرمؤمنان عليه السلام به او گفت: اي ابو ليلي ! آيا در خيبر با ما نبودي؟ گفت: بلي به خدا سوگند همراه شما بودم. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبکر را به سوي خيبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شکست خورده برگشت.
سند اين روايت صحيح است؛ اما بخاري و مسلم نقل نکردهاند.
نماز تراويح يا خواندن نوافل ماه رمضان به جماعت، از بدعتهايى است كه عمر بن خطاب وارد اسلام كرده است؛ پيش از او، نه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله و نه در زمان ابوبكر چنين چيزى سابقه نداشته است.
علماي شيعه و سني با سند صحيح نقل کردهاند که نماز تراويح از بدعتهاي خليفه دوم بوده است . همچنين بسياري از علماي اهل سنت به اين قضيه اعتراف کردهاند که در ذيل به صورت خلاصه به اين قضيه پرداخته خواهد شد :
الف) روايات تراويح در منابع اهل سنت
در منابع معتبر اهل سنت رواياتي وجود دارد كه نشان ميدهد، نماز تراويح از بدعت هاي عمر بن خطاب است:
روايت اول:
محمد بن اسماعيل بخارى در صحيح خود مىنويسد:
1905 حدثنا عبد اللَّهِ بن يُوسُفَ أخبرنا مَالِكٌ عن بن شِهَابٍ عن حُمَيْدِ بن عبد الرحمن عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال من قام رَمَضَانَ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ قال بن شِهَابٍ فَتُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالْأَمْرُ على ذلك ثُمَّ كان الْأَمْرُ على ذلك في خِلَافَةِ أبي بَكْرٍ وَصَدْرًا من خِلَافَةِ عُمَرَ رضي الله عنهما.
ابو هريره از رسول خدا صلي الله عليه وسلم نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: هركس (نافله ماه) رمضان را با ايمان و قربة الى الله بخواند، خداوند گناهان گذشته او را مىبخشد. ابن شهاب گفته: رسول خدا صلي الله وسلم از دنيا رفت و وضعيت به همين صورت بود (نماز تراويح را بدون جماعت مىخواندند) در زمان خلافت ابوبكر و اوائل خلافت عمر نيز به همين صورت بود .
نقد شيخ محمد عبد الوهاب از درون (قسمت دوم) - دکتر عصام العماد
فرق میان توحید قرآنى و توحید عبدالوهاب : در پایان یادآور می شوم، این کتاب به دنبال گردآوری تمامی فتنه های ناشی از توحید شیخ محمد عبدالوهاب نیست. این کتاب تلاشی است برای نجات برادران وهابی از انحرافات ایجاد شده در نگاه شیخ محمد عبدالوهاب به توحید، نگاهی که مستند به توحید فراگیر و کامل ارایه شده در قرآن کریم نیست. نیاز به شناخت توحید آنچنان که خداوند و رسولش ترسیم می نمایند، نیاز عقل و قلب است. نیاز زندگی، مسایل روز، نیاز امّت اسلامی و تمامی بشر به شکل یکسان می باشد. این تصوّر عجیب، اندیشه شیخ محمد عبدالوهاب را نسبت به حقیقت توحید فراگرفته بود. تصوّری که در بسیاری از تفاصیلش، به توحید ارتباطی ندارد. بین تصوّر شیخ از توحید تا توحید قرآنی تفاوت بسیاری وجود دارد... زیرا تصوّر شیخ از توحید- در برخی تفاصیل آن- با فطرت سلیم و توحید قرآنی هماهنگ با فطرت انسان، مخالف است. فاصله میان این دو توحید بسیار زیاد و وحشت آور است... اشتباه بزرگی است اگر گمان کنیم توحیدی که خداوند و رسولش خواسته اند، همان توحیدی است که شیخ ترسیم کرده است. توحید شیخ در اوج جمود، تحجّر و خشکی است. جرم بزرگی در حق خدا و رسول مرتکب شده ایم، اگر توحید قرآنی را در کتاب توحید شیخ عبدالوهاب حبس کنیم.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
نقد شيخ محمد عبد الوهاب از درون (قسمت دوم) - دکتر عصام العماد ,
[ ادامه مطلب ] |
عمربن خطاب و پرتاب میوه نیم خورده به صورت پیامبر (ص)
در کتاب «شناسایی هفت تن در صدر اسلام» آمده است که ابی عسیب روایت کرده است: «که رسول خدا شبی بیرون آمد و مرا خواند. من نزد او رفتم. به ابوبکر گذر کرد او را فرا خواند. به عمر رسید او را هم صدا زد، تا نزدیک دیوار خانه بعضی انصار رسیدیم. به صاحبخانه فرمودند: چیزی به ما بخورانید. او مقداری انگور آورد. همه خوردند. پس آب خواست، آب هم آشامید. سپس چنین گفت: از شما از این نعمتها سوال خواهد شد. عمر آن انگور را گرفت و محکم به زمین زد تا آب آن به صورت رسول خدا پاشیده شد؛ سپس چنین گفت: «یا رسول الله انّا لمسئولون عن هذا یوم القیامۀ» یعنی ما از این عمل هم سوال می شویم. رسول خدا فرمود: چنین است»
این واقعه در کتب زیر مندرج می باشد:
من حیات خلیفه عمربن خطاب؛ عبدالرحمن احمد البکری
شناسایی هفت تن در صدر اسلام؛ عباس نجفی راسخی
سبعۀ من سلف؛ علامه فیروزآبادی
سنن (شعب الایمان) ؛ بیهقی
المصابیح؛ ابی محمد الحسین بن مسعود فراء بغدی
تفسیر جامع البیان؛ محمدبن جریر طبری، ج۳
مرقاة المفاتیح فی شرح مشکاة المصابیح؛ علی بن سلطان محمد قاری
مسند؛ احمدبن حنبل، جلد ۵
الاصابه فی معرفۀ الصحابه؛ ابن حجر عسقلانی، ج۷
حلیۀ الاولیاء؛ حافظ ابونعیم، ج۲
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
توهین به رسول اکرم,
توهین عمربن خطاب,
رفتار عمربن خطاب,
رفتارعمربن خطاب با رسول اکرم,
ظلم عمربن خطاب به پیامبر,
عمربن خطاب توهین به پیامبر,
فضائل عمربن خطاب,
مناقب عمربن خطاب,
ممانعت عمر بن الخطاب از نماز میت پیامبر.صلّى اللّه علیه وآله
در دوکتاب معتبر اهل سنت یعنی صحیح بخاری و مسلم نقل شد:
چون عبداللّه بن اُبى مرد، پسرش آمد و گفت : یا رسول اللّه ! پیراهنت را بده تا پدرم را در آن کفن کنم . و بعد هم بر او نماز بگزار و برایش طلب مغفرت کن . پیغمبر – صلّى اللّه علیه وآله - نیز پیراهنش را داد و گفت : وقتى از غسل و کفن او فراغت یافتى به ما اطلاع بده . چون فراغت یافت و به پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - اطلاع داد، حضرت آمد تا بر وى نماز بگزارد. عمر پیغمبر – صلّى اللّه علیه وآله - را گرفت و گوشه لباس پیامبر را کشید !! و گفت : مگر خدا تو را از نماز گزاردن بر منافقین منع نکرده و به تو نگفته است که : چه براى آنها آمرزش طلب کنى یا نکنى ، اگر هفتاد بار براى آنها طلب آمرزش کنى ، خداوند آنها را نمى آمرزد ! پیغمبر اکرم - صلّى اللّه علیه وآله - به اعتراض عمر اعتنا نکرد و با بردبارى عظیم و حکمت بالغه خویش ، طبق عادت همیشگى خود رفتار نمود. امّا چون عمر گستاخى را از حد گذراند، در مقابل حضرت ایستاده بود و از نماز گزاردن حضرت ممانعت مى کرد و سخنانى گفت که به یاد نداریم کسى اینگونه با پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - روبرو شده باشد، ناگزیر حضرت فرمود: اى عمر! کنار برو! به من اطلاع داده اند که براى آنها طلب آمرزش بکنى یا نکنى ، ولو هفتاد بار براى آنها آمرزش بخواهى ، هرگز خدا ایشان را نمى آمرزد. اگر مى دانستم چنانکه زاید بر هفتاد بار براى عبداللّه ابى ، آمرزش طلب کنم ، خدا او را مى آمرزد، این کار را انجام مى دادم . سپس نماز خواند و جنازه را تشییع کرد و بر قبرش ایستاد.
منبع : صحیح مسلم – کتاب صفات المنافقین و احکامهم –صفحه ۱۲۸۰ – حدیث ۲۷۷۴
صحیح بخاری – کتاب اللباس – باب لبس القمیص – جلد ۱۸ – صفحه ۱۰۲ – حدیث ۵۳۵۰
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اخلاق عمر بن الخطاب,
اخلاق عمربن خطاب درکتب,
ادب عمر بن الخطاب,
ادب عمری,
بی ادبی عمر بن الخطاب,
توهین جسارت عمر بن الخطاب,
توهین جسارتهای عمر بن الخطاب,
توهین عمربن خطاب,
جسارت عمر بن الخطاب,
جسارت عمربن خطاب به پیامبر,
حضرت عمر بن الخطاب,
خشونت عمر بن الخطاب,
رفتار عمربن خطاب,
سیره عمر بن الخطاب,
صحیح بخاری عمربن خطاب,
صحیح مسلم عمربن خطاب,
ظلم عمربن خطاب,
عمر بن الخطاب جسارت,
عمر بن الخطاب در زمان,
عمر بن الخطاب رضی,
عمربن خطاب آزار پیامبر,
ممانعت عمر بن الخطاب,
نفرین عمر بن الخطاب,
نمازعمر بن الخطاب,
وهابیت و نهضت امام حسین علیه السلام – اکبر ترابى شهرضائى
تاریخچه وهابی وهابیت مذهبى ساخته و پرداخته دست استعمار انگلیس است که براى ایجادتفرقه و جدایى بین مسلمانان با هدف تسلط بر آنان و به یغما بردن ذخائر ومعادن خدادادى آنان بهوجود آمد.[1] مؤسس این مسلک، فردى به نام «محمدبن عبدالوهاب» (1115 - 1206) از اهالى سرزمین نجد مىباشد.دورانکودکى خود را در زادگاهش «عیینه» در حجاز و به ویژه نجد سپرىکرد و فقه حنبلى را نزد پدرش که از علماء حنبلى بود آموخت. وى پس اززیارت مکه و مدینه به نجد بازگشت و تصمیم گرفت از راه بصره به شامبرود، ولى چهار سال در بصره ماند و به ترویج عقایدش پرداخت. مردم بصرهبه مخالفت با او برخاسته و او را از شهر بیرون کردند. وى به بغداد رفت و پنجسال در آنجا مانده و سپس یک سال در کردستان و دو سال در همدان ماند. آنگاه به اصفهان و قم رفت و پس از فراگیرى فلسفه و تصوف در سال 1139هجرى قمرى به نزد پدرش که به شهر «حریمله» هجرت کرده بود آمد و بعداز هشت ماه که در خانه خود اعتکاف نمود بیرون آمد و دعوت خود را آغازنمود.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اکبر ترابى شهرضائى امام حسین علیه السلام وهابیت نهضت عاشورا محمد بن عبدالوهاب,
[ ادامه مطلب ] |
نعمان بن بشیر صحابی روایت میکند که: ابوبکر از رسولخدا صلی الله و علیه و آله اجازه ورود خواست، پس شنید که سر و صدای عایشه بلند است و میگوید: به خدا قسم! میدانم که علی (علیه السلام) را بیشتر از من و پدرم دوست داری، دو بار یا سه بار این را گفت. ابوبکر اجازه خواست و داخل شد و خود را به عایشه رساند و گفت: ای دختر فلانه نشنوم صدایت را بر رسولخدا صلی الله و علیه و آله بلند کنی.
از جمله بدعتهای مضحک عمربن خطاب که الان می توان در نمازهای جماعت مسجد الحرام و مسجد النبی در فرقه وهابیت دید سجده بر پشت یا باسن مأمومی که در صف جلوتر حضور دارداست.
حدثنا أبو داود قال حدثنا سلام عن سماک بن حرب عن سیار بن المعرور قال سمعت عمر بن الخطاب یخطب وهو یقول یا أیها الناس إن رسول الله صلى الله علیه وسلم بنى هذا المسجد ونحن معه والمهاجرون والأنصار فإذا اشتد الزحام فلیسجد الرجل على ظهر أخیه(۱)
ترجمه:از عمر شنیدم که بر روی منبر می گفت : ای مردم ، رسول خدا (ص) این مسجد را که بنا کرد ، ما و مهاجر و انصار بودیم پس اگر شلوغی به شما فشار آورد ، شخص بر روی پشت(باسن) برادر خویش سجده کند !
عبد الرزاق عن معمر عن الاعمش عن مسیب بن رافع أن عمر بن الخطاب قال من اشتد علیه الحر یوم الجمعة فی المسجد فلیصل على ثوبه ومن زحمه الناس فلیسجد على ظهر أخیه(۲)
ترجمه:عمر گفت هر کس که در روز جمعه گرما بر او فشار آورد ، روی لباس خویش سجده کند ، و کسی که مردم به او فشار آوردند ( و جا برای سجده نداشت) روی پشت برادر خود سجده کند !
برای دیدن فیلم وهابیان که این بدعت را اجرا می کنند اینجا کلیک کنید
اسناد: ۱)مسند الطیالسی ج ۱ ص ۱۳ ش ۷۰ ۲)مسند أحمد بن حنبل ج ۱ ص ۳۲ ش ۲۱۷ و همچنین سنن الکبری و مصنف عبد الرزاق ج ۱ ص ۳۹۸
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
سجده برباسن,
سجده به کون,
سجده به کون عمربن خطاب,
عمربن خطاب حکم سجده بر کون,
عمربن خطاب حکم سجده برباسن,
عمربن خطاب فضائل,
عمربن خطاب فیلم سجده بر باسن,
عمربن خطاب فیلم سجده بر کون,
عمربن خطاب کون,
کون سجده کنید,
در حکم فقهی «مذی»: عبارت است از آبی که معمولا هنگام بازى کردن با همسر و یا دیدن صحنه های تحریک کنند و یا تخیل صحنه های شهوت انگیز بدون جهش و بدون پرش بیرون می آید. مقدارش خیلی کمتر از منی است «مذی» پاک است و غسل ندارد و وضو را هم باطل نمی کند.
حال جهالت عمر درباره این مسئله شرعی را ببنید :
عن ابن عباس انّه أتى أبی بن کعب ومعه عمر فخرج علیهما فقال: انى وجدت مذیا فغسلت ذکرى وتوضأت فقال عمر: أو یجزىء ذلک؟ قال: نعم. قال: أ سمعته من رسول اللّه (ص)قال: نعم.»
خلاصه ترجمه آنکه: عمر نمیدانست که وضوى تنها براى مذى کفایت می کند و لذا می پرسد که آیا تو این را از رسول خدا (ص) شنیدى؟ جواب می شنود که: آرى. سنن ابن ماجه، ج ۱ ص ۱۶۹، کتاب الطهارة وسننها، باب ۷۰، ح ۵۰۷
ممانعت عمر بن الخطاب از نماز میت پیامبر.صلّى اللّه علیه وآله
در دوکتاب معتبر اهل سنت یعنی صحیح بخاری و مسلم نقل شد:
چون عبداللّه بن اُبى مرد، پسرش آمد و گفت : یا رسول اللّه ! پیراهنت را بده تا پدرم را در آن کفن کنم . و بعد هم بر او نماز بگزار و برایش طلب مغفرت کن .
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اخلاق عمر بن الخطاب,
اخلاق عمربن خطاب درکتب,
ادب عمر بن الخطاب,
ادب عمری,
بی ادبی عمر بن الخطاب,
توهین جسارت عمر بن الخطاب,
توهین جسارتهای عمر بن الخطاب,
توهین عمربن خطاب,
جسارت عمر بن الخطاب,
جسارت عمربن خطاب به پیامبر,
حضرت عمر بن الخطاب,
خشونت عمر بن الخطاب,
رفتار عمربن خطاب,
سیره عمر بن الخطاب,
صحیح بخاری عمربن خطاب,
صحیح مسلم عمربن خطاب,
ظلم عمربن خطاب,
عمر بن الخطاب جسارت,
عمر بن الخطاب در زمان,
عمر بن الخطاب رضی,
عمربن خطاب آزار پیامبر,
ممانعت عمر بن الخطاب,
نفرین عمر بن الخطاب,
نمازعمر بن الخطاب,
[ ادامه مطلب ] |
بسم الله الرحمن الرحیم
از مسعده بن صدقه، ازحضرت صادق (ع)نقل است كه امير المومنين وصي رسول الله(ص)خطبه اي بدين شرح ايراد فرمود:ازرسول خدا (ص)شنيدم كه مي فرمود«شما چگونه خواهيدبودوقتي كه گرفتار فتنه اي شويد كه در آن محيط،افرادصغير آن جوان شوندو پيران در آن فرسوده گردند(كنايه از امتدادآن دارد)وبنوعي كه جمعي آن را سنت وآيين خويش سازند،واگرتغييريابداعتراض كرده وگويند كه فعل منكري آورده،در آن محيط ،، سنت دستخوش تغيير شده وگرفتاري شديد گردد،وزن وبچه به
اسيري گرفته شوند .وآن فتنه همچون آتشي كه هيزم را در بر مي گيرد
ايشان را گرفته و مي سوزاند،ومانند سنگ زيرين آسياب تمام درد را
مي چشند،مردم به غير دين تفّقه كنند وبدون عمل تنها مي آموزند،ودنيا
را با عمل به آخرت طلب مي كنند».
ولادت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه شیعه و اهل سنّت - مهدی اکبر نژاد
شیعه و تولّد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)
در جامعه شیعه دوازده امامی، هم در بین عالمان و صاحبنظران و هم در میان مردم عادی، تولد امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) مورد اجماع بوده، از ضروریات مذهب قلمداد می شود و در این میان کسی را نمی توان سراغ گرفت که کوچک ترین تردیدی در این باره داشته باشد. این باور در جای جای آثار شیعه از کهن ترین آنها تا دوره های کنونی انعکاس یافته است. مرحوم کلینی در الکافی با صراحت می نویسد:
«ولد علیه السلام للنصف من شعبان سنة خمس و خمسین و مائتین»(1).
مسعودی در احادیث زیادی همین را گزارش کرده(2) و مرحوم صدوق نیز در ضمن روایات متعددی، آن را بیان کرده است(3). شیخ مفید در الارشاد نیز همین باور را منعکس نموده(4) و سید مرتضی در تنزیه الانبیاء آن را مستدل ساخته(5) و شیخ طوسی در کتاب الغیبه، همانند عالمان پیشین، این واقعه را ذکر کرده(6)؛ و به همین سان، دانشمندان شیعه تا دوره های معاصر، بر این مسئله تأکید ورزیده اند. مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام می نویسد:
«حضرت مهدی موعود، فرزند امام یازدهم که اسمش مطابق اسم پیامبر صلی الله علیه و آله بوده در سال دویست و پنجاه و شش و یا دویست و پنجاه و پنج در سامراء متولد شدند»(7).
مرحوم مظفر در عقاید الامامیه به هنگام معرفی عقاید شیعه، یکی از آن باورها را ولادت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) معرفی می کند(8) و بدین سان می توان گفت یکی از مشخصات شیعه نزد سنیان، اعتقاد به متولد شدن امام مهدی است.
همانا من ترک می کنم شما را در حالیکه دو چیز گرانقیمت در نزد شما باقی می گذارم. قرآن و عترت. تا زمانیکه به آن دو تمسک جسته اید هرگز بعد از من گمراه نمی شوید.
این حدیث شریف به صورت متواتر در کتب شیعه وسنی وارد شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در این حدیث شرط استقامت در راه حق و عدم گمراهی را تمسک به قران و عترت می دانند. ولی متاسفانه کسانی که در طول تاریخ خود را "اهل سنت" و پیروان سنت نبوی خوانده اند به قران و عترت تمسک نجستند. و همین مساله موجب شده است که در لجن زار گمراهی و ضلالت غوطه ور شوند. فتاوای عجیب و غریب و مضحک ایشان دلیل و گواه روشن و واضحی بر ضلالت ایشان می باشد که ما بخشی از آنها را در اینجا بیان می کنیم:
در میان کتب روائی و فقهی اهل سنت ،شش کتاب است(۱)که از اهمیت خاصی بر خوردار است و عنوان امهات کتب اهل سنت شمرده می شود ،به همین جهت آن را صحاح سته نامیده اند .
از میان این صحاح شش گانه ،صحیحین (صحیح بخاری و مسلم )نزد علمای اهل سنت از اهمیت مضاعفی بر خوردار است .به طوری که در مقام استدلال با خصم اگر روایتی در این دو کتاب یافت نشود ،آن را قابل طرد می دانند و در مقابل هم اگر روایتی در این دو کتاب یافت شود ،معامله روایت صحیح با او می شود. آنان ،صحیحین را به عنوان اصح صحاح می دانند .با این وجود در این کتاب احادیث بسیاری نقل شده که مخالف اجماع اهل سنت است
در حکم فقهی «مذی»: عبارت است از آبی که معمولا هنگام بازى کردن با همسر و یا دیدن صحنه های تحریک کنند و یا تخیل صحنه های شهوت انگیز بدون جهش و بدون پرش بیرون می آید. مقدارش خیلی کمتر از منی است «مذی» پاک است و غسل ندارد و وضو را هم باطل نمی کند.
حال جهالت عمر درباره این مسئله شرعی را ببنید :
عن ابن عباس انّه أتى أبی بن کعب ومعه عمر فخرج علیهما فقال: انى وجدت مذیا فغسلت ذکرى وتوضأت فقال عمر: أو یجزىء ذلک؟
قال: نعم. قال: أ سمعته من رسول اللّه (ص)قال: نعم.»
خلاصه ترجمه آنکه: عمر نمیدانست که وضوى تنها براى مذى کفایت می کند و لذا می پرسد که آیا تو این را از رسول خدا (ص) شنیدى؟ جواب می شنود که: آرى. سنن ابن ماجه، ج ۱ ص ۱۶۹، کتاب الطهارة وسننها، باب ۷۰، ح ۵۰۷
یکی از مسائل بسیار کلیدی و مهمی که بین شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام مطرح است ، مسئله حدیث قرطاس و مخالفت عده ای با نوشتن وصیت پیامبر می باشد. جماعت مخالفین بر این باورند که خلیفه دوم آنها با این وصیت مخالفت نکرده است و می گویند چنین روایتی در کتب اهل تسنن موجود نیست و اگر هم باشد به خاطر دلسوزی وی برای رسول خدا صلی اله علیه و آله بوده است و از مسائل مهمی که آنها بیان می کنند عدالت خلفای آنها می باشد. در این پست از کتب خود اهل تسنن با سند صحیح به اثبات خواهیم رساند شدیدترین مخالفتها از سمت وی بوده است و کسی که چنین عملی انجام دهد طبق قرآن کریم کافر می باشد. توجه شما را به این پست جلب می کنم.
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
مخالفت عمر با وصیات پیامبر,
کفر عمر در کتب اهل تسنن,
کفر صحابه در قرآن,
عدم عدل صحابه در قرآن,
مخالفت صحابه با امر پیامبر,
[ ادامه مطلب ] |
سؤالات شیعه درباره انتخاب عثمان به خلافت (قسمت اول) - حسین تهرانی
تعیین مجلس شورا و انتخاب عثمان :
عمر در واپسین دم حیات، شورایی مرکّب از شش نفر «علی بن ابی طالب علیه السلام، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص» تشکیل داد تا نامبردگان با توجه به اختیارات سرنوشت ساز «عبدالرحمن بن عوف»، یکی از این عده را انتخاب و به مقام خلافتش رأی دهند.
در اینجا نظر خوانندگان را به اصل وصیت عمر مبنی بر تشکیل شورایی 6 نفری بنابر آنچه که خود علمای عامه نقل کرده اند جلب می نماییم.
عمربن خطاب تازیانه زدن زنان عزادار و بی حرمت دانستن
.. پس از مرگ خالد بن ولید عدّه اى از زنان در منزل میمونه (یکى از همسران رسول خدا صلى الله علیه وآله) اجتماع کرده و مى گریستند.
عمر تازیانه به دست، همراه ابن عبّاس به آنجا آمد و به ابن عبّاس گفت: وارد منزل شو و به امّ المؤمنین بگو حجاب بگیرد.
آنگاه زنان را از آنجا بیرون کن! ابن عبّاس داخل شد و آنها را بیرون میکرد. عمر نیز آنان را یکی یکی با تازیانه مى زد.
در این میان که او زنان را مى زد، روسرى از سر یکى از زنان افتاد (و موهایش پیدا شد)
بعضى که آنجا حاضر بودند به عمر گفتند: اى امیرالمؤمنین! روسریش افتاده! پاسخ داد خوب شد، او هیچ حرمت و احترامى ندارد.
عبدالرّزاق صنعانى پس از نقل این ماجرا، از استادش معمر نقل مى کند:
{ معمر از این سخن عمر که گفت این زن هیچ حرمتی ندارد، تعجّب مى کرد.}
رجال این حدیث در تقریب التهذیب ابن حجر:مؤلف کتاب أبوبکر عبدالرزاق الصنعانی: ثقة حافظ مصنف شهیر
سفیان بن عیینة: ثقة حافظ نقیة إمام حجة عمروبن دینار المکی: ثقة ثبت
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
حقارت زن ا,
حمله به زنان عمر,
رفتار عمر با زنان,
رفتار وهابیت بازن,
زنان از دیدگاه عمر,
عمربن خطاب آزار زنان,
عمربن خطاب بی حرمتی زنان,
عمربن خطاب حقوق زنان,
عمربن خطاب حمله زنان,
عمربن خطاب خشونت به زنان,
عمربن خطاب کتک زن زنان,
کتک زن زنان,
در حکم فقهی «مذی»: عبارت است از آبی که معمولا هنگام بازى کردن با همسر و یا دیدن صحنه های تحریک کنند و یا تخیل صحنه های شهوت انگیز بدون جهش و بدون پرش بیرون می آید. مقدارش خیلی کمتر از منی است «مذی» پاک است و غسل ندارد و وضو را هم باطل نمی کند.
حال جهالت عمر درباره این مسئله شرعی را ببنید :
عن ابن عباس انّه أتى أبی بن کعب ومعه عمر فخرج علیهما فقال: انى وجدت مذیا فغسلت ذکرى وتوضأت فقال عمر: أو یجزىء ذلک؟
قال: نعم. قال: أ سمعته من رسول اللّه (ص)قال: نعم.»
خلاصه ترجمه آنکه: عمر نمیدانست که وضوى تنها براى مذى کفایت می کند و لذا می پرسد که آیا تو این را از رسول خدا (ص) شنیدى؟ جواب می شنود که: آرى. سنن ابن ماجه، ج ۱ ص ۱۶۹، کتاب الطهارة وسننها، باب ۷۰، ح ۵۰۷
ابوالهُذَیل، دانشمند معروف اهل تسنن عراق میگوید: در سفری وارد شهر رقّه (یکی از شهرهای سوریّه کنونی) شدم، در آنجا شنیدم که مردی دیوانه ولی خوشکلام در معبد زکی زندگی میکند[۱] برای دیدار او به آن معبد رفتم، دیدم در آنجا یک پیرمرد با جمال و خوش قامتی بر روی زیراندازی نشسته و موی سر و روی خود را شانه میزند، بر او سلام کردم، جواب سلامم را داد، آنگاه بین من و او چنین گفتگو شد:
در پست قبلی فردی که هربار با اسم مختلفی ظاهر میشود گفته بود چرا ما دروغ گفتیم که عمر برگ هیزم جمع میکرده ودلال خر شتر بود و … که قول دادیم پستی جداگانه درباره این کار عمر قرار دهیم تا معلوم شود دروغگو کی و … نکته ای که هست شاید شبهه کنند عده ای که این عمل دوران جاهلیت او بوده و… ولی هدف من از قرار دادن این مطلب دو دلیل است اول اینکه جواب اون شخص بدهم و دوم اینکه آیا کسی که تا دیروز دلال خر بوده و… لیاقت جانشینی پیامبر دارد ؟ ابن مسیب میگوید : سالی با عمربه حج رفتم وقتی به منطقه (ضجنان)رسیدیم عمر گفت :دراین بیابان من شتر های خطاب رامی چراندم درحالیکه لباس بلند پشمی به تن داشتم و اگر کوتاهی می کردم خطاب بشدت مرا کتک میزد (۱)
یکی از ماجراهای جالبی که میزان پایبندی به سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در مکتب خلافت سقیفه آشکار می سازد، داستان نماز تراویح است. این نماز اکنون در میان جماعت عمری در ماه رمضان برپا داشته می شود. ریشه یابی این نماز ما را به زمان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نمی رساند، حتی پس از ایشان در زمان خلیفه ی اول نیز خبری از این نماز نبوده است. برای اطلاع از این که چنین نمازی از چه زمانی آغاز شده است،در ضمن آخر این پست فیلمی قرار گرفته که از صحیح بخاری این بدعت عمر را ثابت می کند که پیشنهاد می کنم حتما دانلود بفرمایید.
به نقل معتبرترین کتب اهل سنت توجه فرمایید:
شبی از شب های ماه رمضان، عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت، وارد مسجد شد و مردم را دید که هر یک به تنهایی مشغول نمازهستند، در این هنگام گفت: اگر این مردم را جمع کنم تا با یک نفر نماز بخوانند ( نماز جماعت ) بهتر است، پس تصمیم گرفت این کار را انجام دهد و ابی بن کعب را بر امامت گمارد و مردم را بر اقتدا به وی فرمان داد. شبی دیگر به مسجد آمد و مردم را دید که با جماعت نماز می گزارند، آنگاه گفت: بدعت خوبی ایجاد کردم (۱).
:: موضوعات مرتبط:
اهل سنت،
، :: برچسبها:
اعتراف عمربن خطاب به بدعت نماز تراویح,
بدعت خلیفه دوم,
بدعت خلیفه دوم در نماز,
بدعت عمربن خطاب در ماه رمضان,
بدعت نمازعمربن خطاب,
تراویح بدعتی ازعمربن خطاب,
عمربن خطاب بدعت تراویح,
فضائل عمربن خطاب,
نماز ماه رمضان عمربن خطاب,
نوآوری عمربن خطاب,
گناه عمربن خطاب,
[ ادامه مطلب ] |
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
فروشگاه آنلاین
و آدرس
onlineeshop.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده
گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا
آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است.
مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند
از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله،
صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.